بررسی مشکلات اصلی سیستم وام دهی همتا به همتا !
روند وام دهی همتا به همتا (p2p) همیشه دارای مشکلات خاص بوده است. بگذارید با یک مثال موضوع را واضحتر کنیم. فکر میکنید چه تعدادی از آزادیخواهان در آمریکا زندگی میکنند؟ همه افراد مقیم آمریکا آزادیخواه هستند درست است؟ همه انسانها این نیاز را در خود حس میکنند که احتیاج به آزادی شخصی و محدودیت حوزه اختیارات دولت دارند. تنها کافیست که به مطالب منتشر شده توسط رباتهای توییتر و افراد مطرح حاضر در کانالهای تبلیغاتی توجه کنید. تقریبا تمامی اشخاص، طرفدار اصول مدنظر خود هستند و با منطق خود سازگاری بیشتری دارند.
فرزاد تمیمی فرد؛ میهن بلاک چین
حدود ۳ درصد از جمعیت مورد بحث ما واقعا در مورد فلسفه ایده شخصی خود اهمیت قائل هستند و در راستای موفقیت طرفداران آزادیخواه رای انحصاری خود را دخیل میکنند. به عنوان گزینه جایگزین میتوانیم حزب سبز و یا هر گروه سیاسی دیگری را انتخاب کنیم و باز هم شاهد به وقوع پیوستن همین اتفاق با همین نتیجه خواهیم بود. حقیقت اینجاست که سایرین تنها به دموکراتها و یا جمهوریخواهان رای میدهند زیرا این دو حزب تنها گروههایی هستند که از اهمیت بالایی برخوردارند.
خیلی از افراد در مورد بخشهای مختلف آمازون گله میکنند و از آن به صورت کامل راضی نیستند اما همه ما خرید آنلاین را تجربه کردهایم. ما از کافیشاپ محل زندگی خود ناراضی هستیم اما از استارباکس خرید میکنیم تا حق امتیاز لویالتی یا وفاداری خود را در این مرکز افزایش دهیم. کل این ماجرا به عدم تطابق درونی انسان اشاره میکند.
چکیده مطلب این است که: ما احتیاج به اقتصاد همتا به همتایی داریم که در محل زندگی و بومی ما مستقر شده باشند. در این حوزه ذهن من به Wells Fargo، بانک مرکزی آمریکا، Federal Reserve و سایر آنها معطوف میشود. سران این بخشها هر فردی و یا مجموعهای که هست در حقیقت سازمانهای یکپارچهای هستند که بر اساس سیستم کاغذی و دفتری کار میکنند و از نوآوری استقبال نمیکنند.
وام دهی همتا به همتا یا غیرهمتا ؟
آیا ما واقعا به اقتصاد همتا به همتا نیاز داریم؟ یا تنها دچار زیادهخواهی رویای آرمان شهر ایدهآل خود شدهایم؟
تنها کافیست Napster، Kazaa و BitTorrent با صنعت سبک رسانهای تبلیغاتی آنها را به یاد بیاورید. در هنگام آغاز این فرایند یکی از اقدامات سادهلوحانه این بود که چنین بسترهایی تلاش کردند تا قوانین لیبلها یا همان علایم ساخت مدیریت حقوق دیجیتال را وارد بخش پخشکنندههای موسیقی، فایلهای آهنگها و وارد زندگی هر نوجوانی کنند که درک درستی از قوانین نداشتند. DRM کارکرد درستی را ارائه نکرد اینطور نیست؟
به حتم یکی از راههای بررسی ازدحام به اشتراکگذاری فایلها این است که بر روی تعداد مطلق اشخاص تمرکز داشته باشیم که به صورت رایگان از رسانه استفاده میکنند. سوال اصلی مطرح شده در این بخش این است که آیا این افراد به مصرفکنندگان بازار در وهله اول پولی پرداخت میکنند یا اینکه رادیو و ترکیبات ضبط شده این چنینی جایگزین این دزدهای دریایی دیجیتال، نقض کپیرایت و حقوق انحصاری یوتیوب و سایر ابزارآلات مدرن شدهاند.
در حال حاضر پاسخی برای این سوال در اختیار نداریم. با این حال گمان میکنیم در صورتی که طاقت مورد نیاز برای تماشای تبلیغات یک DJ و یا زمان مورد نظر برای تدوین نوارهای ضبط شده را داشته باشیم در این صورت به فردی تبدیل میشویم که از ظرفیت مدیریت و کنار آمدن با مکانیزمهای استفاده از تورنتها در راستای به اشتراکگذاری فایل برخوردار است. واضحترین فرمول مورد استفاده در این حوزه در مقالهای تحت عنوان The Fifth Era of Recorded Music نوشته شده توسط Bill Rosenblatt مطرح شده است.
صنعت رسانه با بهره گرفتن از مدل تجاری که در هنگام ترکیب با قانون می تواند تجربه کاربری بهتری را از اینترنت استخراج کند و کنار گذاشتن آن موجب کسب تجربه بدی از لایه کاربری اینترنت میشود. دانلودهای مستقل از DRM که تحت عنوان یک مدل تجاری تبلیغاتی بودند تقریبا از میان برداشته شدند.
اگر بخواهیم از دیدگاه دیگری این موضوع را بیان کنیم میتوانیم بگوییم که یک شرکت موسیقی دیجیتال درست به اندازه لیبل یا همان علامت تجاری ضبط قبلی خود دارای انحصار است. حتی ممکن است با توجه به مقیاس بازدهی که از خود نشان میدهد عملکردی بهتر از قبل داشته باشد. این امر تا حدی خوب به حساب میآید که جایگزین همتا به همتای این حیطه به عنوان یک پیشنهاد ارزشی جایگاه خود را از دست میدهد.
لازم به ذکر است که پیدا کردن دادههای خوب در یوتیوب به عنوان بخش تسهیلاتی نقض کپی رایت، تا حدی دشوار به حساب میآید. با این حال ما وبسایتها و ویدئوهای فراوانی را میشناسیم که حاوی مطالب و محتویات رسانهای هستند و یک برند ضبط کننده در رابطه با این موضوع به حتم به دنبال راهی برای درآمدزایی خواهد گشت. اگر این بخش رسانهای مبتنی بر اسپاتیفای (Spotify) نباشد، به احتمال زیاد در بستر یوتیوب مهیا بوده و به صورت رایگان ارائه میشود. یک پروکسی مورد استفاده در این حوزه در واقع درخواستهای برداشتی تحت پوشش DMCA هستند که هم اکنون تعداد آنها به صدها میلیون رسیده است.
آیا این به نوعی یک سرقت به حساب میآید؟ شاید. این به نوعی اشتراکگذاری فایل است اما آیا همتا به همتا است؟ مطمئنا خیر.
تنها به دلیل اینکه محتوای تولید شده توسط کاربران ایجاد میشود نمیتوان گفت که این محتوا همتا به همتا است. گوگل یکی از پلتفرمهایی است که با واسطه قرار دادن میزان دسترسی، کار خود را پیش میبرد و با کمک گرفتن از تبلیغات، درآمد خود را به دست میآورد. گوگل پلتفرمی است که در حال حاضر ارزش بیش از ۱ تریلیون دلار را به خود اختصاص داده است. درک ما از کلیت این ماجرا موجب ورود ما به حیطه هواداران لندینگ یا همان سیستم وامدهی میشود.
مشکلات وام دهی همتا به همتا
بخش وام دهی همتا به همتا نشاندهنده عصری از فینتک است. پیش فرض اصلی پشت این موضوع و هدف از تاسیس این بخش، بازسازی پویایی اشتراکگذاریها و انقلابهای رسانه اجتماعی بوده است. به جای واسطه قرار دادن هر چیز از طریق دستگاه عملکرد متمرکز بانکها (و علاوه بر این با توجه به سخت بودن به دست آوردن جوازهای بانکداری در سال ۲۰۰۶) چرا نباید یک پلتفرم مانند Kazaa (یکی از خدمات از بین رفته اشتراکگذاری فایل) را راهاندازی کرد؟ در صورت اتفاق افتادن این موضوع، تعداد زیادی از افرادی که نیاز به گرفتن وام دارند به این بخش رو میآورند و وام دادن به هر یک از آنها خطرهای احتمالی اعتباری مختلفی را به همراه دارد. از طرف دیگر، افرادی که خواهان بازده سرمایهگذاری بهتری هستند نیز میتوانند برای کمک کردن به بهبود این خطرات وارد این حوزه بشوند. و در نهایت شما به عنوان پلتفرم مورد نظر سهم خود را از این حیطه دریافت میکنید.
این روند به نظر آشنا میآید اینطور نیست؟ این بخش در حقیقت یک هشداردهنده به کامپوند (Compound)، آوه (Aave) و سایر پروتکلهایی از دیفای به حساب میآید که فکر میکنند، تعریف مجدد فناوری تعریف جدیدی از ساختار بازار، ماهیت انسان و رفتار اقتصادی خرد است.
این بخش در واقع یک هشدار برای پروژههای دیفای است که فکر میکنند با اصلاح مجدد فناوری ساختار بازار دوباره تعریف میشود.
اولین مشکل پیشرو، مواجه شدن با سطح زیادی از خطرات است. اگر کسب و کار شما به نوعی یک بستر در حال ظهور است، خطراتی که وارد حوزه پلتفرم شما میشوند، میتوانند موضوع مغایر انتخاب و یا مشکلات قابل حل شما به حساب بیایند. تمامی این موضوعات دلیل اصلی سخت بودن شرایط پلتفرمهای افزایش منابع مالی به حساب میآیند. بسیاری از استارتآپهای خوب هنوز هم میخواهند سطوح مالی را با کمک گرفتن از Goldman Sachs، Google Ventures و Andreessen Horowitz افزایش دهند. تنها بخشی که به عنوان یک پلتفرم نرم افزاری سرمایهگذاری مورد نظر نیست Globacap بوده و برخلاف اینکه این سایت یک بستر فنی قدرتمند و بخشی نوآورانه در بازار است اما تمرکزی بر این بخش وجود ندارد.
مشکل دوم موجود در این حوزه جذب سرمایهگذاران کافی است. به یاد دارید که ما در ابتدای این مقاله صحبت خود را در مورد افراد آزادیخواهی آغاز کردیم که به سیاستهای مدنظر خود رای میدهند. همین روند پویا در رابطه با رفتارهای حوزه امور مالی نیز صادق است. هیچ یک از افراد مایل به انجام تکالیف تعیین شده توسط گروههای وامدهی که نیاز به یادگیری در مورد خطرات احتمالی اعتباری و درک درستی از امور مالی پیچیده برای افزایش سطوح سرمایهگذاری دارند نیستند. علاوه بر این سرمایهگذارانی که شما جذب میکنید به خصوص اگر خرده فروش و نوپا باشند به احتمال زیاد در سطوح بالا فعالیت ندارند. در این زمینه میتوان دید که افق نظرات شما با بسیاری از افراد تطابق نداشته و با توجه به نیازهای آنها تغییر اندکی میکند.
لازم به ذکر است که این مشکل توسط مشاوران منابع مالی ابعاد، در طول ۴۰ سال گذشته حل شده بود. آنها به جای فروش منابع مالی مشترک خود به خرده فروشان و مقابله کردن با بازخریدها و خریداریهای مداوم، تنها توزیعکنندگان موسساتی و نهادی (RIAs) را هدف قرار دادند. این استراتژی به این معنا بود که محصول مالی مورد نظر از گردش مالی کمتری برخوردار بود و بازده بهتری داشت. این روند تا آنجا ادامه داشت که ETF یا همان منابع مالی قابل تعامل به بازار آمد و حتی نیازی به بازخرید صندوق منابع مالی و خریدها نداشت. در عوض به خرده فروشان اجازه داد تا یک شاخص مشخص را به عنوان یک سهم معامله کنند.
بنابراین شما این روند را در راستای تامین منابع مالی اصلی طی میکنید و در واقع ساختار یک شرکت تساوی حقوق خصوصی را در مکانهای مختلف تشکیل میدهید تا بتوانید تمامی مسائل مهم بخشهای وام دهی همتا به همتا را دستهبندی کرده و خطرات این مسیر را تسهیل کنید. در نهایت این امکان وجود دارد که سهام اصلی خود را به صندوقهای دارای درآمد ثابت بفروشید. بدون شک در صورتی که از سرمایهگذاران جایگزین استفاده میکنید با این واقعیت مواجه میشوید که هزینه بودجه درخواستی از سمت چنین منابعی بسیار بالا است زیرا کار اصلی آنها دریافت کل بازده اقتصادی بوده و شما در این فرایند هیچ سطحی از قدرت قیمتگذاری را در اختیار ندارید. در نتیجه این امکان وجود دارد که شما تصمیم بگیرید کل بودجه خود را از طریق سپردهگذاریها و خریداری کردن Radius بانکها تحت پوشش خود نگه دارید.
در این هنگام است که شما به صورت کامل لندینگ و یا همان سیستم وام دهی همتا به همتا را کنار میگذارید. در هر صورت پس از طی کردن این فرایند میتوان گفت که حالا شما به صورت مستقل یک بانک به حساب میآیید. در شرایطی که شما میتوانید پیشنهاد حسابهای پسانداز با سود بالا را در اختیار متقاضیهای خود قرار دهید دلیلی برای استفاده از یک پلتفرم طاقتفرسا وجود ندارد.
این پلتفرم درست همانند شیوه وام دهی همتا به همتا، هیچ وقت عملکرد مناسب و مطلوبی نداشته و میتوان گفت که امروزه وام دهی همتا به همتا تقریبا از میان رفته است. هیچ وقت هم قرار نبوده تا بدون کمک گرفتن از یک عملگر متمرکز برای استانداردسازی سپردهگذاریها و کاهش میزان خطرات احتمالی بتواند کارکرد مناسبی را از خود نشان بدهد. تعداد افرادی که خواستار استفاده از رویکردهای همتا به همتا هستند مانند افراد آزادیخواهی است که در سطح جامعه وجود دارند اما تعداد آنها اندک است. اکثریت افراد مثل من و شما هنوز هم نیاز مالی ضروری ۸۰ درصدی خود را در بانکها رفع میکنیم و ۵ درصد از آن را برای آزمایش به وامدهندگان فینتک دیجیتال ارسال میکنیم.
استثنای این حوزه در کدام قسمت وجود دارد؟ گوگل همه چیزدان این فضا کجاست؟ بیایید دوستان فعال در چین را مورد بررسی قرار دهیم.
در این بخش از دنیا نیز زمانی شاهد ازدحام بیش از حد و هجوم افراد به سوی وام دهی همتا به همتا بودیم و در بخشهای بزرگی از این بستر نیز کلاهبرداریها و ورشکستگیهای بسیاری اتفاق میافتاد. از میان ۳۵۰۰ پلتفرم وامدهنده دیجیتال فعال آن زمان، هنوز ۶۰۰ عدد از آنها در حال فعالیت کردن هستند. در میان این ۶۰۰ پلتفرم، غولهای قدرتمندی مثل Ant Financial و Tencent’s WeBank نیز حاضر هستند. پلتفرمهایی که از تکنولوژی سطح بالاتری نسبت به رقبای خود استفاده میکردند موفق شدند تا در رقابت با رقبای فینتک منحصر به فرد خود، پیروز میدان بشوند. از طرف دیگر با استفاده از گستردگی و اعتباری که از سوی رگولاتورها یا همان قانونگذاران کسب کرده بودند توانستند در بازار این کسب و کار باقی بمانند. سایر پلتفرمها نیز یکی پس از دیگری شکست خورده و از این عرصه خارج میشوند.
بازگشت به حوزه این مقیاسها، از انحصار تکنولوژی حاصل میشود. خصوصیات امور مالی از مهمترین ویژگیهای پولی و درآمدزایی در بالاترین رتبه از این بخش به حساب میآیند.
تامین بودجه غیرجمعی
با بهرهگیری از شیوهای کاملا مشابه با وام دهی همتا به همتا و با توجه به چیزی که تا به اینجا توضیح داده شد، چالشهای مشابهی در حوزه صنعت سرمایهگذاری در بودجه غیرجمعی وجود دارد. ما به دلیل وجود مشکلات آزادیخواهانه در بستر این پلتفرمها (یعنی بازار کوچک و کمبود تعهد افراد) دچار مشکلات متعددی هستیم. معمولا پروفایل شخصی مصرفکنندگانی که مایلند برخی اما نه همه تصمیمگیریهای امور مالی را بگیرند دارای ویژگیهای متحیرکننده و یا بهتر است بگوییم افسانهای است.
برخی از تازهواردان حوزه بانکداری نوین مانند Monzo و Tandem در راستای جذب سرمایه تک رقمی میلیونی از هزاران حمایتکننده علاقهمند به این موضوع، وارد بازار جمعی شدند. این حمایتکنندگان در حقیقت از اولین استفادهکنندگان محصولات ارائه شده توسط بانکداری نوین بودند.
ارتباط سازنده و مثبت میان سرمایهگذاران و کاربران تا آنجا پیش رفت که طبق نظر اکثر افراد فعال در این حوزه میتوان گفت که ماجرای توافق اقتصادی موفق از عملکرد سرمایهگذاری جمعی سرچشمه میگیرد و پلتفرمهای سرمایهگذاری جمعی به خودی خود به عنوان نسل بعدی سرمایهگذاری بانکداری به حساب میآیند.
در راستای دست یافتن به این هدف، پلتفرمها باید بخش عظیمی از مسئولیت را به عهده میگرفتند تا موجب تاثیرگذاری بر مقررات ساخت مدلهای عملیاتی بشوند که با هدف اجازه دادن به افراد عادی برای دسترسی داشتن به کلاس داراییهای پرریسک ایجاد شدهاند. با وجود تمامی این مسائل در طول هفته گذشته، Crowdcube و Seedrs (یعنی دو دشمن و رقیب اصلی سرمایهگذاری جمعی در انگلیس) وجود نیاز به یک ادغام کننده ۶۰-۴۰ و احتمالا نیاز به رشد میزان سهام در آینده را اعلام کرد.
برخلاف صنعت رسانه، صنعت امور مالی هنوز توانایی گسترش دادن یک مدل شغلی و تجاری جدید را ندارد که با استفاده از اینترنت، تجربه کاربری بهتری را فراهم کند.
سه نکته اساسی در این بخش برای ما موجود هستند.
اول اینکه باید این بازار را تا ۱۰۰۰ برابر گسترش دهیم. در صورتی که در مورد ادغام بازاری با سود ۴ میلیارد پوندی و ۷ میلیارد پوندی به جای یک بازار کوچک با درآمد چند میلیونی صحبت میکردیم، موضوع مورد بحث از اهمیتی بالاتری برخوردار میشد. یکی از راههای انجام دادن این کار دور زدن و گذر کردن از مرزهای جغرافیایی و محدودیتهای مقرراتی و نظارتی است که Seedrs و Crowdcube مجبور به کار کردن با رعایت آنها شدند. این مسائل دلیل اصلی جذب خیلی از افراد به بازارهای رمزارزها هستند و حتی جهانی شدهاند و شامل آمریکا، برزیل، چین، روسیه و قاره آفریقا میشود. همیشه در جایی از دنیا تقاضا وجود دارد.
دومین موضوع این است که هنوز مشکلات مربوط به انتخاب نامطلوب در کلاس داراییها باقی میماند. چرا این فرصتهای سرمایهگذاری، منحصر به فرد و یا مهیج به حساب میآیند؟ چه کسی واقعا به سرمایهگذاری کردن در یک کسب و کار کوچک بومی و مواجه شدن با شکست ۱۰۰ درصدی آن هم در حالتی که میتواند سهام آمازون را بخرد و رسیدن ارزش آن به ۲ تریلیون را نظاره کند اهمیت میدهد؟ چه کسی به خریدن قهوه از فروشگاههای بومی آن هم در حالتی که میتواند از استارباکس خرید کند و کارت جوایز به دست بیاورد اهمیت میدهد؟ اگر سرمایهگذاران بیشتری در Seedrs حضور داشتند آیا اعضای فعال در تکنولوژی Silicon Valley (مثل Slack) تصمیم میگرفتند تا به جای بورس اوراق بهادار نیویورک، در آنجا IPO کنند؟ در مالکیت SharesPost توسط Forge در اوایل امسال نیز میتوانید همین موضوع را ببینید.
در پایان این ماجرا میتوان وجود امید زیادی را حس کرد. همسو بودن انگیزه افرادی که در بانکداری نوین سرمایهگذاری جمعی کردند و به کاربران این برنامهها تبدیل شدند بسیار عمیق است. این دقیقا همان دینامیک و پویایی است که پروتکلهای رمزارز در حیطه آنها ایدهپردازی کردهاند. حتما به این مقاله مراجعه کنید: استخراج و یا همان ماینینگ نقدینگی (Liquidity Mining) یک استراتژی توزیع توکن کاربر محور و یا رویکرد ConsenSys در این حوزه در راستای مشکلات مطرح شده است.
سرمایهگذاری جمعی نه تنها در حالت وجود قابلیت دسترسی همگانی بلکه در حالتی که با بهرهگیری از مشارکت میتوان به دستاورد خاصی دسترسی داشت نیز عملکرد مناسبی از خود نشان میدهد. در دنیای امروزی منظور از این دستاورد خاص در واقع همان بازده بالای مالی است. صادقانه باید گفت که دلیل توانایی عرضه اولیه کوین یا همان ICO، که در حقیقت نسل بعدی سرمایهگذاری جمعی به حساب میآید، در عرصه جذب سرمایه ۲۰ میلیارد دلاری تا حد زیادی گیج کننده است. حتی نحوه عملکرد امور مالی غیرمتمرکز یا همان دیفای، که نسخه جدیدی از نسل بعدی بلاک چین است نیز در زمینه پایهریزی بازار و مدیریت فرایند کسب سرمایه بنیانی ۱۵ میلیارد دلاری، تا همین حد سوال برانگیز است.
شاید خود این سرمایه مورد بحث بسیار مخاطرهآمیز باشد و در موضوع اصلی حائز اهمیت در پرتفولیو ما (به طور مثال گزینههای جایگزین) به حساب میآید. شاید جنبههای متنوع جامعه در حوزه مدل سرمایهگذاری جمعی بسیار قدرتمندتر بوده و به همین ترتیب عوامل مشترک عمومی ما در این زمینه بیشتر به چشم میآیند و موجب هدایت شدن کل این فرایند به سوی یک توزیع سریعتر کلی در بدنه اجتماع میشود. و یا حتی شاید قابلیت همکاری میان انتشار و مبادله یا همان تریدینگ به ما این اجازه را میدهد تا کسب درآمد سریعتری را تجربه کنیم و این حس را به ما القا میکند که فعالیت داشتن در این بازارها ارزش پذیرفتن دردسرهای موجود در آن را دارد.
از تمام این مسائل گذشته شاید برخلاف صنعت رسانه، صنعت امور مالی هنوز قادر به بنیانگذاری یک مدل تجاری که با استفاده از اینترنت تجربه کاربری بهتری همراه با مقررات را فراهم میکند نیست. ما هنوز هم در حال کار کردن بر روی این مسائل برای یافتن جواب اصلی هستیم.
نکته اصلی در کل این ماجرا چیست؟
ما در حال زندگی کردن در جهانی هستیم که در آن Morgan Stanley توانسته است شرکتهای Smith Barney، eTrade و اکنون Eaton Vance را در ازای مبلغ ۷ میلیارد دلار تحت مالکیت خود دربیاورد. این کسب و کارهای موسساتی زیر مجموعهای از مراجع خرده فروشی کلان به حساب میآیند.
این روند در حقیقت فراهم کننده بستر ۱.۲ تریلیون دلار از داراییهای تحت مدیریت سازندگی و ۳.۳ تریلیون دلار از داراییهای در حال توزیع هستند.
از نقطه نظر سیاسی، انتخاب کردن از بین Morgan Stanley، JP Morgan، بانک آمریکا و Goldman Sachs درست مثل انتخاب کردن بین دموکراتها و جمهوریخواهان است. صرف نظر از اعتقادات سیاسی شما، باید جبههای را انتخاب کنید که دارای اهمیت بالایی باشد نه اینکه از حزب کوچک و منزوی مثل آزادیخواهان جانبداری کنید. نباید مسائلی که تا به اینجا مطرح کردیم را تنها تحت عنوان نظراتی حول محور انتخابات اخیر در نظر بگیرید زیرا در رابطه با آن موضوع لازم به ذکر است که انتخاب صحیح به جنبههای ظریفتری وابسته است (تخریب شخصی در تقابل با تلاشی برای رسیدن به رستگاری). در حقیقت مسائل مطرح شده در اصل در مورد ساختاری قدرتمند و نحوه تعامل داشتن با مصرفکنندگان خدمات مالی است.
مدلهای وام دهی همتا به همتا نتوانستند به تعادلی پایدار در بازار تبدیل شوند. در وضعی که فعالیتهای همتا به همتا یا همان p2p در رسانه ادامه پیدا میکند، حوزههای انحصاری دیجیتالی که با این قانون تطابق پیدا میکنند میتوانند دوباره ظهور کرده و سرآغازی قدرتمندتر از هر زمان دیگری در پیشینه فعالیتهای خود را خواهند داشت. در سیستم لندینگ و یا وام دهی همتا به همتا، نوآوران اولیه این حوزه از چنین کسب و کاری به نفع راه حلی سادهتر و مقیاسپذیرتر مبتنی بر بانکداری خارج شدند. در سرمایهگذاری جمعی p2p نیز بازار موجود در حال تحکیم شدن بوده و رشد اقتصادی محدودی را تا به امروز نشان داده است.
کاری که ما میتوانیم در حوزه آزمایشات و تجربههای در حال شکلگیری در حوزه بلاک چین انجام دهیم این است که پروتکلهایی که به صورت مشترک متعلق به دیگران هستند را به عنوان مکانهایی برای بازار مثل Compound، Uniswap و Curve در نظر بگیریم.
پیروزی در این زمینه امری آسان در برابر طبیعت انسانی و مقاومت جمعی افراد در برابر تغییرات نیست. لینوکس و ویکیپدیا راهی را در همین حیطه به ما نشان دادند. روش دیگر این است که قسمتهای مختلف اقتصاد سازمانی از ارزشی معنادار در شبکههای غیرمتمرکز برخوردار شوند و نسبت به عدم ارتکاب تقلب در این زمینه متعهد شوند. یا شاید حتی این امر به یکی از اولویتهای بینالمللی برای چین تبدیل شود تا تمامی فعالیتهای اقتصادی را در شبکه خدمات بلاک چین خود ادغام کنند و این درست نقطه عطفی برای سایرین در دنیا احتساب میشود.
در پایان باید گفت که پاسخ دادن به کلیت مسائلی که در مورد وام دهی همتا به همتا مطرح کردیم بسیار دشوار است اما حداقل برجستهترین مطالب مطرح شده در سال را در این مقاله برای شما بازگو کردیم.
یک دیدگاه