سرقت ادبی در عصر دیجیتال با گذشته چه تفاوتهایی دارد؟
با شنیدن اصطلاح سرقت ادبی اولین چیزی که در ذهن نقش میبندد این است که فردی شعری یا متنی را از کتاب یا دیوان شعری انتخاب میکند و خود را خالق آن مینامد. اما سرقت ادبی چیزی بیش از این است.
سالها است که نویسندگان و مترجمان از آسیبهای سرقتهای ادبی میگویند. از آثارشان که بدون هیچ توجهی از سوی مسئولان و حتی برخی ناشران کپی میشوند و دیگران با نام خودشان منتشر میکنند. از اهمیت وجود کپیرایت که سالها است به آن بیتوجهی میشود.
با شنیدن اصطلاح سرقت ادبی اولین چیزی که در ذهن نقش میبندد این است که فردی شعری یا متنی را از کتاب یا دیوان شعری انتخاب میکند و خود را خالق آن مینامد. اما سرقت ادبی چیزی بیش از این است. شاید در گذشته تشخیص سرقت ادبی به سادگی میسر نبود، اما امروزه با وجود اینترنت و در دسترس بودن بسیاری از کتابها، بسیار سادهتر از قبل میتواند صاحب اصلی اثر را تشخیص داد و نسخههای مشابه را کپی و سرقت شده دانست.
اما با وجود این قابلیت عجیب است که میزان سرقتهای ادبی از گذشته کمتر نشده که هیچ شاید بیشتر هم شده باشد. کامیار عابدی، منتقد ادبی درباره سرقت در آثار ادبی و وضعیت رسیدگی به آن میگوید: سرقت ادبی یکی از قدیمیترین بحثهایی است که در نقد ادبی مطرح شده است. کتابهای «معانی»، «بیان» و «بدیع» که از قدیم به زبان عربی و فارسی وجود داشته، مبحثی را به نام «سرقت ادبی» باز کردهاند و اینکه کجا سرقت است و کجا بهرهگیریِ درست است و در واقع خواستهاند فرق این دو را از هم تشخیص بدهند و بگویند که کدام سرقت است و کدام نیست.
این مسئله در نقد ادبی جدید در سالهای اخیر خصوصا در نقد ادبی غربی هم خیلی مطرح شده است. یکی از دلایلش هم رشد بیرویه فضای مجازی است که امکان اطلاعیابی از منابع مختلف را در دسترس قرار داده و سرقت ادبی را بیشتر کرده است.
او معتقد است سرقت ادبی نسبت به گذشته بسیار بیشتر شده است. او میگوید: سرقت ادبی نسبت به گذشته بیشتر شده، چون در قدیم تعداد کسانی که سواد داشتند و مولفان کمتر بوده، بنابراین کسی که ترجمه یا تالیف میکرد اگر میخواست سرقت کند خیلی زود سرقتش شناخته و انگشتنما میشد. تعداد باسوادان و مترجمان و مولفان خیلی زیاد نبود، اما در سالهای اخیر با رشد جمعیت و سواد عمومی، تعداد زیادی سرقت انجام گرفته است.
اکبر اکسیر، شاعر و طنزپرداز نیز معتقد است فضای مجازی به سرقت ادبی دامن زده است. او میگوید: قبلا در مدت یک هفته با توضیح میشد جلوی سرقت انجام شده را گرفت. ولی حالا بزرگترین سرقت هم که انجام شود و حتی فردی کتابی را از کسی دیگر به اسم خودش بزند و در فضای مجازی بگذارد، دیگر به هیچ وجه نمیشود جلوی آن را گرفت، چون در یک لحظه کل دنیا را پوشش میدهد و در چنین شرایطی با سالها توضیح دادن حتی با چندین متخصص اینترنتی هم نمیتوان کاری کرد.
احمد آرام، نویسنده، هم با دیگران همنظر است. او درباره سرقت در آثار ادبی و وضعیت رسیدگی به آن اظهار کرد: در حال حاضر هم تعریف سرقت ادبی عوض شده، هم شکل آن به تناسب ارزش آثاری که چاپ میشوند، تفاوتهایی کرده است. هرچقدر تکنولوژی پیشرفت کند و ما وارد دنیای مجازی شویم، میتوان خیلی راحت با آثاری که هنوز حتی چاپ نشدهاند – مثلا یک نویسنده اروپایی به بخشی از متن داستانش اشاره کرده باشد – سرقت انجام داد.
سرقت ادبی و سینما
این نویسنده با بیان اینکه سرقتها مدرن شدهاند گفت: از آنجایی که سینما روزبهروز جذابتر میشود و سریالهای تلویزیونی خارجی روزبهروز بیشتر میشوند، هر دو سعی میکنند موضوعاتی نو و بهروز را به کار ببرند. این روزها سینما و سریالها در دسترس همه هستند و کافی است به اینترنت وارد شویم تا حتی بتوانیم فیلمهای در حال اکران را هم ببینیم.
اما متاسفانه در حیطه فیلمنامهنویسی، داستان و حتی نمایشنامهنویسی بارها مشاهده کردهام که سرقت به نوعی آشکارا صورت میگیرد و حتی فرد به خودش زحمت نمیدهد که بگوید فیلمنامه یا نمایشنامهاش را بر اساس اثری دیگر نوشته است. هر سارقی خودش را مالک اثری میداند که از جای دیگری گرفته و این از معضلات بزرگی است که متاسفانه روزبهروز هم بیشتر میشود.
سرقت ادبی در آثار ترجمه
در حوزه آثار ترجمهشده، آش از این هم شورتر است. پیمان خاکسار، مترجم که از خودش هم کتابهای سرقتشده از روی ترجمههای پرفروشش را در لیست تخفیفهای یک سایت فروش کالا دیده است، میگوید: سرقت در ترجمه خیلی خیلی خیلی بدتر از قبل شده است. دیروز در یک سایت فروش کالا دنبال چیزی میگشتم و بعد دیدم که کتاب «جزء از کل» را در تخفیفهایش گذاشته است. کلیک کردم و حیرت کردم، حدود ۱۲، ۱۳ «جزء از کل» میفروخت که ناشران و مترجمانی گمنام داشتند. بعد دیدم که برای «ریگ روان»، «اتحادیه ابهلان» و دیگر ترجمههای پرفروشم هم همین اتفاق افتاده است.
خاکسار در ادامه بیان کرد: پیش از این یکی از ترجمههای این چنینی را دیده بودم که نام مترجم روی جلد با داخل شناسنامه کتاب متفاوت بود و غالبا ترجمه من بود. البته ترجمه واو به واو هم از ترجمههای من و به نام دیگران منتشر شده است، که جلو آن را گرفتند، چون آن نشر نه فقط کتاب من بلکه چند کتاب را به همین شیوه چاپ کرده بود. وضعیت افتضاح است و اصلا نمیدانم دیگر باید چه کار کرد. تعداد ترجمههایی که از «عقاید یک دلقک»، «صد سال تنهایی» و … در بازار هست، باورنکردنی است.
این مترجم همچنین در مقایسه ترجمه مجدد با ترجمههای سرقتشده گفت: معمولا ترجمه مجدد ناشران و مترجمهای معتبر سرقت نیست، هرچند من شنیدهام مترجمی شناختهشده هم از روی ترجمه قبلی نوشته است. اما اینهایی که شناختهشده نیستند واضح است چه کار میکنند؛ بازار را رصد میکنند که کدام کتابها پرفروش است، اینها را میخرند، حروف چینی میکنند و مجوز میگیرند و منتشر میکنند و با عناوین خندهدار ۵۰ درصد تخفیف وارد بازار میکنند؛ مثلا کتاب ۸۰ هزار تومانی را ۴۰ هزار تومان میفروشند.
اما چه راهکاری برای جلوگیری از چنین سرقتهای ادبی وجود دارد؟ عابدی میگوید: یکی از پیشنهادهایی که من دارم این است که باید ضوابطی به وسیله پژوهشگران و مترجمان صاحبنام و پذیرفتهشده و ریشسفید در این زمینه مدون و تصویب شود و در اختیار همه قرار بگیرد و یک جور انضباط و احترام در حوزه قانونی به وجود بیاید.
در این صورت قدری این مسئله کنترل میشود تا اگر کسی حس کند اثری از او به سرقت رفته است بتواند بدون هزینه و وقت زیاد آن را مطرح کند و اگر حق و حقوقی دارد آن را مطرح کند تا اگر درست میگوید این را ثابت کند و طوری نباشد که داوران و قاضیان از این موضوع بیاطلاع باشند و صرفا بگویند که از مطلب استفاده شده و سپس آن را رها کنند.
باید مثل یک سرقت با این موضوع برخورد کرد و حق و حقوق معنوی و مادی در حوزه تالیف و ترجمه محترم شمرده شود و مورد توجه فرهنگمداران، دولت و کسانی که ذینفع هستند قرار بگیرد.
منبع: روزنامه ابتکار
یک دیدگاه