چگونه ارز فیات دنیا را به مرز نابودی و ورشکستگی کشاندهاند؟
ریحان کاظمیان
امروزه، دلار ایالات متحده آمریکا حاکم بدون تاج اقتصاد جهان و ارز های فیات است. ارز اصلی برای مبادلههای بینالمللی، تسویهحسابها، سرمایهگذاریها و وامهای کلان بانکی دلار آمریکاست؛ ازاینرو، بدیهی است که آمریکا درمقایسهبا بسیاری از کشورها از مزایای بیشتری برخوردار باشد.
تأثیر این ارز فیات قدرتمند علاوهبر اقتصاد، در سیاست، فرهنگ، هنر و حتی تاریخ جهان هم بهوضوح نمایان است. حال پولهای فیاتی همچون دلار چگونه ما را زیر سلطه حکومتهای مستبد کشاندهاند و مشوقهای مالی در جهان چگونه کار میکنند؟
شکی نیست که با درک بهتر سازوکار اقتصاد بینالمللی، میتوانیم به ایدههای مشخصتر و کارآمدتری برای رفع مشکلات مالی موجود بیندیشیم. در این مطلب بهکمک مقاله کارآفرینی به نام جیمی سانگ (Jimmy Song)، به تاریخچه دلار و چگونگی سیطره آن بر دنیای اقتصاد و سیاست و فرهنگ نگاهی انتقادی میاندازیم.
گفتنی است جیمی سانگ توسعهدهنده بیت کوین و استاد دانشگاه تگزاس و نویسندهای با بیش از ۲۰ سال سابقه در برنامهنویسی است. با ما همراه باشید تا با بررسی جهان اقتصاد از دیدگاه سانگ، با تأثیر ارز های فیاتی همچون دلار بر وضعیت کنونی جهان بیشتر آشنا شویم.
” اقتصادالکترونیکی“آخرین و به روزترین محتوی در اقتصاددیجیتال
توافقنامه برتون وودز و تأثیر آن بر اقتصاد جهان
یکی از توافقنامههای مهم قرن بیستم توافقنامه برتون وودز (Bretton Woods) است که سال ۱۹۴۴، نمایندگانی از ۴۴ کشور جهان آن را امضا کردند. براساس این توافقنامه، دلار ایالات متحده بهجای استاندارد طلا بهعنوان استاندارد مالی جدید و ارز ذخیره جهانی معرفی شد.
همانطورکه درادامه خواهید خواند، این توافقنامه قدرت اقتصادی آمریکا را چندین پله ارتقا داد. علاوهبراین، برتون وودز گام مهمی در تأسیس سازمانهای بینالمللی بانک جهانی (World Bank) و صندوق بینالمللی پول (IMF) بود که با پشتیبانی ایالات متحده برای نظارت بر این سیستم اقتصادی جدید شکل گرفتند.
برتون وودز نام مکانی در ایالت نیوهمپشایر آمریکاست که میزبان کنفرانسی برای ایجاد «نظم جهانی پولی جدید» و رفع مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ جهانی دوم بود. حاصل این نشست، امضای توافقنامه برتون وودز بود که ورق را بهنفع ایالات متحده برگرداند؛ اما درعمل، برای اقتصاد جهان چندان خوشیُمن تمام نشد.
مشکل از آنجا آب میخورد که در سیستم پولی پیشین، استاندارد طلا دیگر نمیتوانست جوابگوی نیازهای اقتصادی پس از جنگهای جهانی باشد. پس از جنگ جهانی اول، پرداخت غرامتها و مشکلات اقتصادی ناشی از کمبود ذخایر طلا باعث ایجاد هرجومرج شد و به شکلگیری جنگ جهانی دوم دامن زد. بازگشت به سیستم استاندارد طلا بهگونهای که پیش از جنگهای جهانی اجرا میشد، برای کشورهای دنبالکننده سیاستهای مالی مختلف دشوار بود.
مانع بازگشت به استاندارد طلا
درواقع، بسیاری از کشورها تلاش میکردند تا استاندارد طلا را بهعنوان پشتوانه ارز ملی خود حفظ کنند و درعینحال، از انعطافپذیری ارز فیات همچون امکان چاپ پول بهوسیله بانک مرکزی هم بهره ببرند. ازاینرو، راهحل جدیدی که در کنفرانس برتون وودز مطرح و تصویب شد، اضافهکردن واسطه برای بازخرید و تبدیل طلا بود.
پیش از جنگ جهانی اول، طلا را میشد مستقیماً در بانکها تبدیل کرد. در ایالات متحده، هر اونس طلا با ۲۰.۶۷ دلار و در بریتانیا با ۴.۲۵ پوند مبادله میشد. پشتوانه ارزهای ملی طلا بود و قابلیت تبدیل پول به طلا باعث کمیابشدن پول میشد. بدینترتیب، طلا پشتوانه اکثر ارزهای ملی بود و مبادلههای بینالمللی ارز های فیات را هم آسانتر میکرد. همچنین، استاندارد طلا از نوسان ارزش ارز های فیات جلوگیری میکرد.
ظهور بانکداری مرکزی این موضوع را دستخوش تغییر کرد؛ زیرا برخی از بانکهای مرکزی بسیار بیشتر از ذخایر خود هزینه کردند و مجبور شدند ویژگی تبدیلپذیری ارز به طلا را به حالت تعلیق درآورند؛ بهویژه در طول جنگ جهانی اول، بانکهای مرکزی دستبهکار چاپ پول شدند.
پول تازهچاپشده روکشی قانون با وعده تبدیلپذیری به طلا داشت؛ اما درعمل شکستخورده بود. نتیجه چنین اقداماتی را بهراحتی میتوان پیشبینی کرد: ارزهایی که پشتوانه طلای کمتری داشتند، ارزششان را از دست دادند و دچار تورمهای سنگین شدند.
در دهههای آخر قرن نوزدهم تا پیش از جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، سیستم اقتصادی استاندارد طلا نقش مهمی در رونق اقتصاد و فرهنگ اروپا ایفا کرد، تا جایی که این دوره با عنوان «دوره زیبا» (Belle Époque) یا عصر طلایی شناخته میشود.
بنابراین، حفظ استاندارد طلا برای همه امری مطلوب بود؛ زیرا طلا میتوانست مبادلههای بینالمللی را بسیار آسان کند. همچنین، کمیاببودن آن باعث میشد تقلب برای هر کشوری دشوار شود.
چرا آمریکا پیروز برتون وودز بود؟
مسئله مهم در زمان توافقنامه برتون وودز این بود که در آن زمان، ایالات متحده مالک حدود سهچهارم کل طلای جهان بود؛ زیرا این کشور درمقایسهبا سایر کشورها مازاد تجاری زیادی داشت؛ یعنی رونق صادرات این کشور بیشتر از واردات آن بود. بدینترتیب، سایر کشورها مجبور بودند در ازای دریافت کالا، طلا به ایالات متحده ارسال کنند.
درنهایت، وقتی ذخایر طلای کشورهای دیگر تمام شد، ایالات متحده بهجای طلا به این کشورها پول قرض داد. کشورهایی که در اروپا درگیر جنگ جهانی دوم بودند، فقط خرج میکردند و تولید تجاری خاصی نداشتند. راحت میتوانید حدس بزنید که نتیجه این معادله چه میشود. برگ برنده بیشک در دست ایالات متحده بود.
نمایندگان کشورهای مختلف در کنفرانس برتون وودز تصمیم گرفتند تبدیلپذیری طلا را با یک لایه واسطه انجام دهند. بهجای بازگشت به استاندارد سختگیرانه طلا، قرار شد تبدیلپذیری ارز های فیات به طلا با واسطه دلار انجام شود. بدینترتیب بهجای استفاده از طلا برای تسویه معاملههای بینالمللی، اکنون قرار بود دلار بهعنوان ارز تسویهحساب بهکار گرفته شود.
دراینبین، ایالات متحده هم متعهد شد تا برای بانکهای مرکزی کشورهای دیگر بهازای دلار ذخایر طلا با قیمت ۳۵ دلار برای اونس طلا نگهداری کند. گفتنی است یازده سال پیش از توافق برتون وودز و با دستور اجرایی ۶۱۰۲ فرانکلین روزولت، تبدیلپذیری دلار به طلا برای شهروندان ایالات متحده لغو شده بود.
نتیجه توافقنامه برتون وودز جایگزینی دلار بهجای طلا بهعنوان واسطه مبادلههای بینالمللی بود که درعمل، قدرت اقتصادی برتر را به ایالات متحده سپرد.
“ اقتصادالکترونیکی“ آخرین و به روزترین محتوی در ارزدیجیتال
برتری ایالات متحده بهواسطه سلطه و هژمونی دلار
همانطورکه پیشتر گفتیم، دلیل مؤثربودن استاندارد طلا این بود که هیچ دولتی نمیتوانست تقلب کند. تراز پرداختهای بینالمللی مستلزم تحویل واقعی طلا بود. این یعنی هرگونه چاپ اضافی پول باعث میشد طلا از کشورها خارج شود و اقتصاد آنها را یک پله به ورشکستگی نزدیکتر کند. بنابراین، اقتصاددانان و سیاستمداران کشورها به چاپ بیرویه ارز ملی تمایل چندانی نداشتند.
شایان ذکر است استاندارد تبدیل باواسطه طلا که در کنفرانس برتون وودز تصویب شد، قرار بود مزایای مشابهی داشته باشد. دلار قرار بود از پشتوانه طلا بهر ببرد تا هرگونه چاپ اضافی دلار ایالات متحده کنترل شود. بااینهمه، کارایی این طرح سنجیده نشده بود.
استاندارد جدید درعمل به ایالات متحده قدرت منحصربهفردی برای چاپ دلار داده بود که دیگران مجبور بودند آن را بپذیرند؛ حتی اگر پشتوانه دلارهای جدید طلای فیزیکی نبود. پس از برتون وودز، کشورها برای تسویهحسابهای بینالمللی خود طلا منتقل نمیکردند؛ بلکه دلار بود که معاوضه میشد.
توانایی چاپ پولی که تمام کشورهای دنیا بتوانند مبادلههای تجاری خود را با آن تسویه کنند، به ایالات متحده قدرت بیشتری درمقایسهبا سایر نقاط جهان داد. پس از توافقنامه برتون وودز، سلطه پولی ایالات متحده بر سایر کشورها براساس استاندارد دلار قدرت گرفت. این در حالی بود که در آن زمان، اَبَرقدرت دیگر جهان، اتحاد جماهیر شوروی، از جنگ و جاسوسی و دسیسه برای گسترش حوزه نفوذ خود استفاده میکرد.
درپایان، سلطه امپریالیسم پولی آمریکا بر استراتژی متفاوت رقیبش پیروز و حتی اتحاد جماهیر شوروی هم مجبور شد برای تسویه معاملات بینالمللیاش به یورودلار (دلار خارج از خاک ایالات متحده) متوسل شود.
یورودلار و ماجرای وامهای بینالمللی دلاری
یورودلار (Eurodollar) دلاری است که خارج از خاک آمریکا و عمدتاً ازطریق بانکهای اروپایی مبادله میشود. پس از برتون وودز، بانکهای اروپایی زیرمجموعه سیستم فدرال رزرو محسوب نمیشدند؛ ولی بهناچار وامدادن دلار را شروع کردند. درحالحاضر، بانکهای سایر نقاط جهان هم وامهای دلاری عرضه میکنند.
باتوجهبه جنگ سرد آمریکا و شوروی، کشور کمونیستی شوروی نمیتوانست از بانکهای ایالات متحده وامهای دلاری دریافت کند. بااینحال، ازآنجاکه در آن زمان گروهها و حزبهای کمونیست در سرتاسر اروپا وجود داشتند، برخی از بانکهای اروپایی وابسته به کمونیستها مستقیماً به مسکو پاسخ میدادند. نکته مهم این بود که قدرت دلار حتی اتحاد جماهیر شوروی را هم درنهایت به زانو درآورد!
هژمونی (سلطه) دلار در معاملههای بینالمللی بهوضوح و بهطورگسترده بهنفع ایالات متحده بود؛ زیرا این کشور درعمل به بانک مرکزی برای سایر بانکهای مرکزی جهان تبدیل شده بود. هژمونی دلار هنوزهم ادامه دارد و بسیاری از بانکهای غیرآمریکایی نهفقط در اروپا، بلکه در سایر نقاط جهان نیز وامهای دلاری میدهند.
بدینترتیب، بانکهای مرکزی کشورها ناچارند برای وامدادن دلار ذخیره کنند؛ اما ازآنجاکه این دلارها پشتوانهای برای ارز های فیات کشورها نیز بهشمار میروند، وامدادن بیشازحد آنها میتواند ذخایر بانکها را تخلیه کند و به اَبَرتورم در کشورها منجر شود.
دلار نفتی و جبران ولخرجیهای ایالات متحده
پیشبینیشدنی بود که ایالات متحده از قدرت خود برای چاپ پول و خرجکردن در جایجای جهان استفاده کند.
برنامههای رفاهی و بیمهای دولتی همچون مِدیکِر (Medicare) و مدیکِید (Medicaid) در دهه ۱۹۶۰ آغاز شد و برنامههای دیگری همچون امنیت اجتماعی (Social Security) گسترش یافت. حاصل این ولخرجیها چیزی جز تورم برای سایر کشورها نبود.
همچنین، هزینه عملیاتهای مختلف جنگ سرد ازطریق پول فیات تأمین میشد که گرانترینِ آنها ویتنام بود. ایالات متحده هزینه همه این برنامهها را با چاپ دلارهایی پرداخت که پشتوانه طلا نداشتند.
این هزینهها و چاپ بیرویه دلار سایر بانکهای مرکزی را نگران کرد. پیشتر و در اوایل دهه ۱۹۷۰، مقدار زیادی طلا بازخرید شده بود. عرضه دلار درمقایسهبا ذخایر احتمالی طلای آمریکا فقط یک معنی میتوانست داشته باشد: فدرال رزرو سازمانی ورشکسته بود.
این نگرانیها سبب شد کشورهای دیگر با تهدید به تبدیل دلارهای خود به طلا روی آورند؛ درنتیجه، ریچارد نیکسون در اوت۱۹۷۱ تبدیلپذیری دلار به طلا را به حالت تعلیق درآورد. این تعلیق قرار بود موقتی باشد؛ اما درنهایت دائمی شد.
نیکسون تصور میکرد که با قدرتگرفتن دلار میتوان به این تعلیق پایان داد. درواقع، تعلیق تبدیلپذیری همان کاری است که بانک انگلستان در تاریخ ۳۰۰ساله خود بارها انجام داده است. بااینحال، تقویت دوباره دلار مستلزم نظم و انضباط مالی بود؛ مسئلهای که بههیچوجه در ایالات متحده دیده نمیشد. درنتیجه، تعلیق موقت بهسرعت دائمی شد و تورم دهه ۱۹۷۰ هم اقتصاد آمریکا را بهشدت ضعیف کرد.
مبادلههای نفتی دلار را نجات داد
تعلیق تبدیلپذیری طلا برتری دلار را تهدید میکرد؛ بنابراین، نیکسون چاره کار را در طلای سیاه، نفت یافت. این گذار اندکی سخت و گران تمام شد و تورم دهه ۱۹۷۰ آمریکا را بهبار آورد. بهعبارتدیگر، میتوانیم بگوییم تورم دهه ۱۹۷۰ تاوان ولخرجیهای دهه ۱۹۶۰ را میپرداخت.
دولت آمریکا برای حفظ سلطه دلار مجموعهای از قراردادها را با کشورهای تولیدکننده نفت ازجمله عربستانسعودی منعقد کرد تا نفت به دلار آمریکا مبادله شود. اصطلاح «دلار نفتی» (Petrodollar) زاده این زمان است.
دلار نفتی به دلارهایی گفته میشود که کشورهای تولیدکننده نفت بهدست میآورند و سپس آن را برای خرید کالاها و خدمات از سایر کشورها بهکار میگیرند یا بهعنوان ذخایر دلاری در بانکهای مرکزی نگهداری میکنند.
سیستم دلار نفتی تقاضا برای دلار ایالات متحده را در بازارهای بینالمللی افزایش داد و با تبدیل آن به واسطه اول مبادلههای بینالمللی صنایع پتروشیمی، قدرت اقتصادی ایالات متحده را یک بار دیگر تثبیت کرد.
پس از سکتهای کوتاه در دهه ۱۹۷۰، این بار ایالات متحده توانست با حمایت عربستانسعودی جایگاه دلار را بهعنوان ارز تسویهحسابهای بینالمللی دوباره مستحکم کند.
اثر کانتیلون در سطح جهانی و فرار مغزها
هژمونی دلار چه تأثیری بر مردم آمریکا و مردم سایر نقاط جهان میگذارد؟ بد نیست در این بخش ایدهای را مرور کنیم که ریچارد کانتیلون (Richard Cantillon)، اقتصاددان ایرلندی قرن هجدهم، مطرح کرد.
براساس این ایده که با عنوان «اثر کانتیلون» (Cantillon Effect) شناخته میشود، توزیع پول در اقتصاد میتواند بر قیمتها و توزیع ثروت تأثیر بگذارد؛ بهگونهای که اولین افراد دریافتکننده پول پس از توزیع اولیه آن، بیشترین بهره را از این پول میبرند.
کانتیلون معتقد بود که هرچه افراد با واسطههای بیشتری پول تازهچاپشده را دریافت کنند، دچار مشکلات بیشتری ازجمله بدهی و قرض و تورم میشوند. درواقع، سود و درآمدزایی حاصل از توزیع پول فقط به جیب ثروتمندان سرازیر میشود.
طبق اثر کانتیلون، افراد قدرتمند و ثروتمند هرروز قدرتمندتر و ثروتمندتر میشوند و درمقابل، افراد بیبهره از قدرت و ثروت هرروز در ضعف و مشکلات بیشتری گرفتار میشوند.
اثر کانتیلون نهفقط در سطح یک کشور، بلکه در سطح بینالمللی هم میتواند موجب توزیع نامتوازن پول و قدرت شود. چاپکننده دلار، ارز تسویهحساب جهانی، ایالات متحده است؛ بنابراین، شهروندان ایالات متحده اولین افرادی هستند که از پول تازهچاپشده بهرهمند میشوند.
درمقابل، شهروندان کشوری مانند چین باید منتظر بمانند تا پس از دریافت دستمزد برای کالاهایی که در آمریکا میفروشند، دلار بهدست آورند؛ ازاینرو، حقوقبگیران در ایالات متحده معمولاً حقوق بیشتری دریافت میکنند.
بدینترتیب، تولیدکنندگان ترجیح میدهند کارخانهها و شعب شرکتهای خود را به کشورهایی منتقل کنند که در سلسلهمراتب کانتیلون پایینتر هستند و دسترسی کمتری به پول توزیعشده دارند.
از دهه ۱۹۷۰ کسبوکارهای تولیدی ایالات متحده به کشورهایی با نیروی کار بسیار ارزانتر نقلمکان کردند. این مسئله باعث کمبود بسیاری از مشاغل مناسب طبقه متوسط در آمریکا و وابستهشدن این کشور به خطتولید کشورهای دیگر شد که میتوانست آمریکا را آسیبپذیر کند. باوجوداین، سلطه قدرت و افزایش فرصتهای درآمدزایی این خلأ را جبران کرد.
موفقیت تجاری آمریکاییها و جذب نخبهها
بهترین و سودآورترین مشاغل و کسبوکارها در ایالات متحده شکل میگیرند. این جریان سبب شده است تا بسیاری از آمریکاییها به نوعی از استثنائیبودن باور داشته باشند که بیشتر شبیه به خودشیفتگی است. افراد ثروتمند زیادی در خاک آمریکا زندگی میکنند که یکی از دلایل اصلی آن را میتوانیم ارز ذخیره جهانی دلار بدانیم.
موفقیت تجاری گسترده در ایالات متحده وابسته به اثر کانتیلون است. در طبقهبندی کانتیلون، آمریکاییها نزدیکترین افراد به دلارهای تازهچاپشده هستند؛ بنابراین، پاداش مالی بیشتری دریافت میکنند و کسبوکارها در این کشور از رونق بسیار زیادی برخوردار میشوند. بدینترتیب، افراد از سرتاسر جهان تلاش میکنند تا به ایالات متحده مهاجرت کنند و این کشور باید انتخاب کند که چه افرادی میتوانند وارد آن شوند.
نتیجه این امر سرازیرشدن نخبگان بیشماری به آمریکا شده است. جاهطلبترین و درخشانترین افراد از کشورهای دیگر به آمریکا مهاجرت میکنند تا زندگی بسیار بهتری از کشور خود داشته باشند. بهطورکلی، افراد تمایل دارند از کشورهایی که در سلسلهمراتب کانتیلون پایینتر هستند، به کشورهایی مهاجرت کنند که به منبع توزیع ثروت نزدیکترند.
بنابراین، ایالات متحده و بسیاری از کشورهای ثروتمند درزمینه جذب نخبهها موفقتر هستند و ازنظر سرمایه انسانی غنیتر میشوند. درمقابل، فرار مغزها از کشورهای کمترتوسعهیافته آسیبپذیری این کشورها را افزایش میدهد و باعث کاهش سرمایه انسانی در این مناطق جغرافیایی میشود.
بسیاری از ویرانیها در کشورهای فقیرتر صرفاً بدیندلیل است که آنها بازندگان اثر کانتیلون هستند.
حمایت سازمانهای مالی بزرگ از سیستم کنونی
حکومت استبدادی کشورهای ثروتمندتر هم نمک بر این زخم میپاشد و اوضاع را برای کشورهای فقیرتر بدتر میکند. استعمار بهشکل سنتی خود پس از جنگ جهانی دوم از بین رفت؛ اما ایده آن در قالب سلطه دلار هنوز پابرجاست. این همان چیزی است که ما آن را «امپریالیسم پولی» مینامیم.
ایالات متحده سیاستهای امپریالیسم پولی خود را بهکمک سازمانهای اقتصادی بزرگی همچون صندوق بینالمللی پول (IMF)، بانک تسویهحسابهای بینالمللی (BIS)، مجمع جهانی اقتصاد (WEF) و بانک جهانی (World Bank) پیش میبَرد.
بحث درباره سازوکار درونی این سازمانها از حوصله این مطلب خارج است؛ اما فقط کافی است بدانیم که این سازمانها به کشورهای بازنده اثر کانتیلون وام میدهند. درواقع، ابتدا بانکهای کشورهای برنده کانتیلون به کشورهای بازنده کانتیلون وامهایی میدهند که بهعنوان پول فیات هیچ پشتوانهای ندارند. اگر این وامها بازپرداخت نشوند، سازمانهای بزرگ مالی دستبهکار میشوند.
سازمانهای کلان اقتصادی پشتیبان سیستم مالی ناکارآمد فعلی هستند
سازمانهایی همچون صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی به کشورهای مقروض کمکهای مالی ارائه و مهلت بازپرداخت وام را تمدید میکنند. این اقدامات درعمل بهضرر کشورهای فقیر تمام میشود؛ زیرا گاهی کشورهای بازنده کانتیلون ناچار میشوند در ازای دریافت کمکهای مالی سازمانهای بینالمللی اقتصاد، کنترل بودجه کشور خود را بهدست این سازمانها بسپارند.
دولتهای مقروض اغلب مجبور میشوند نوعی بانک مرکزی مستقل ایجاد کنند که برای اقدامات مالی خود به تأیید دولت نیازی نداشته باشد. علاوهبراین، گاهی این کشورها در ازای دریافت کمکهای مالی داراییهای ملیشان را به حراج میگذارند؛ مثلاً حق بهرهبرداری از معادن کشور یا زمینهای حاصلخیز را به کشورهای خارجی میسپارند و سازوکار سلطه را تکمیل میکنند.
بدینترتیب، مشاهده میکنید که از ارز فیات چگونه میتوان برای بهدستآوردن داراییهای کشور درحالتوسعه استفاده کرد. جالب این است که چین در طرح «کمربند و جاده» (Belt and Road Initiative) خود کار مشابهی انجام میدهد. این طرح در قالب سرمایهگذاری در زیرساختهای اقتصادی بیش از ۷۰ کشور جهان معرفی شد که در مسیر «کمربند اقتصادی جاده ابریشم» قرار دارند.
بااینحال، این سرمایهگذاریها درعمل به استعمار بسیاری از کشورها انجامیده است. در این طرح، چین وام میدهد و پس از سوءمدیریت پول، منابع کشورهای دیگر را تصاحب میکند. درواقع، چین در حال ورود به بازی امپریالیسم پولی است که ایالات متحده همواره در حال انجام آن بوده است.
تعهد اخلاقی ایالات متحده
قدرت چاپ پول میتواند تعهدی اخلاقی برای دولتهای قدرتمند ایجاد کند. این تعهد براساس اصلی ساده شکل گرفته است: اگر میتوانید از پول برای رفع مشکل استفاده کنید، ازنظر اخلاقی به انجام این کار ملزم هستید.
در عرصه جهانی، ایالات متحده بهعنوان چاپکننده پول باید به این تعهد اخلاقی ملزم باشد. اولین و واضحترین روش کمک به سایر نقاط جهان، ارائه کمک و تسهیلات مالی به بانکهای مرکزی کشورهای دیگر در زمان بحرانهای اقتصادی است.
تأمین نقدینگی با چاپ بیرویه پول
این تسهیلات خود مستلزم چاپ پول بیشتر برای تأمین نقدینگی است. پول چاپشده ممکن است تنها راه نجات دولتها در زمان بحران باشد؛ اما احتمال دارد سرانجام به افزایش تورم و بدترشدن اوضاع اقتصادی کشورهای دیگر بینجامد.
دیدیم که فدرال رزرو در طول بحران کووید این کار را برای بسیاری از بانکهای مرکزی انجام میداد؛ بنابراین، اگر ذخایر دلاری کشوری برای مبارزه با نوسان نرخ ارز تمام شود، ایالات متحده میتواند مهمات بانکهای مرکزی این کشورها را دوباره پُر کند.
دراینمیان، نکته مهم این است کشورهایی که سیاستهایی متضاد سیاستهای ایالات متحده را دنبال میکنند، از این چتر نجات بیبهرهاند. این مسئله را بهوضوح میتوان در ابَرتورمهای ونزوئلا و زیمبابوه و لبنان مشاهده کرد.
جامعه جهانی از این نمونهها پیام واضحی دریافت میکند: ایالات متحده را عصبانی نکنید؛ وگرنه زمانیکه واقعاً احتیاج دارید، کمک مالی دریافت نمیکنید. بنابراین، هر کشوری ناگزیر باید همراستا با سیاستهای ایالات متحده حرکت کند.
ایالات متحده در سطح بینالمللی هم مسئولیتهای زیادی برعهده میگیرد. راحتتر بگوییم، آمریکا نقش پلیس را در بسیاری از نقاط جهان ایفا میکند و وارد جنگهای بسیاری میشود. پیشازاین، بریتانیا که ارز ذخیره جهانی قبلی را دراختیار داشت نیز چنین وظایفی را بهعنوان بخشی از تعهد اخلاقی خود برعهده میگرفت. برای مثال، ارتش و نیروی دریایی این کشور برای حفظ صلح در مکانهایی بسیار دورتر از بریتانیا مانند آفریقایجنوبی و هند و خاورمیانه مستقر میشدند.
ورود ایالات متحده به نزاع میان کشورها
درحالحاضر نیز، ایالات متحده میتواند این کار را انجام دهد و از این فرصت خود استفاده میکند. بدینترتیب، شاهد درگیریهای متعدد نیروهای آمریکایی در سرتاسر جهان هستیم. تفاوت اصلی بین بریتانیا و ایالات متحده این است که بریتانیا مالکیت فیزیکی مستعمرات را دراختیار داشت؛ اما ایالات متحده سلطه پولی را در دست دارد.
علاوهبراین، این کشور میتواند در سراسر جهان پول را چاپ و هزینه کند و از این امکان هم بهره میبرد. برنامههای پرهزینهای همچون طرح مارشال (Marshall Plan) که برای بازسازی اقتصادی کشورهای اروپایغربی پس از جنگ جهانی دوم ارائه شد، یکی از این برنامهها بود. ناگفته نماند بلافاصله پس از اجراییشدن این طرح، جنگ کره آغاز شد.
در آن زمان، ایالات متحده بهدنبال متحدانی در جنگ سرد بود و طرحهایی همچون مارشال یا درگیری در جنگ کره ازجمله روشهای این کشور برای حفظ روابط با متحدان محسوب میشد. بااینحال، اساساً هر کشوری که کمکهزینههای آمریکا را «رایگان» دریافت نکرد، بازنده میدان بود.
درواقع، دلار بهعنوان ارز ذخیره جهانی به ایالات متحده این حق را داد که برندگان و بازندگان را در سطح جهانی انتخاب کند. ازاینرو، عجیب نیست که بزرگترین متحدان ایالات متحده در طول سلطه پولی دلار عملکردی عالی داشتهاند.
کشورهایی همچون کرهجنوبی، ژاپن، اروپایغربی، سنگاپور و تایوان همگی پیشرفت کردهاند و بهنظر میرسد ایالات متحده تعهدات اخلاقی خود را با ارائه پول بیشتر به کشورهای متحد خود انجام میدهد.
همیشه و در هر درگیریای پای ایالات متحده در میان است. ازآنجاکه دلار ارز ذخیره جهانی بهشمار میرود، همهچیز بهنفع ایالات متحده تمام میشود و در هر نزاعی، برتری با طرفی است که روابط نزدیکتری با آمریکا دارد.
استانداردسازی آمریکا در سطح جهانی
در سطح ملی، کشورها به استانداردسازی بخشهایی همچون قطعات صنعتی تمایل دارند که در قالب آموزش و صدور مجوز سیستماتیک انجام میشود. در سطح بینالمللی نیز، این استانداردسازی وجود دارد و عجیب نیست که معیار آن آموزش کالجها و دانشگاههای آمریکایی باشد.
ازآنجاکه اخذ مدرک آکادمیک از مؤسسههای معتبر آموزشی آمریکا دسترسی به مشاغل درآمدزا در این کشور را تسهیل میکند، درسخواندن در این مؤسسهها هم در سرتاسر جهان مطلوب بهشمار میرود.
بازار تقاضای شرکتهای بزرگ هم نشان میدهد که استانداردسازیهای مشابه در حوزههای دیگر هم اتفاق میافتد و مشابه با حوزه آکادمیک این بار نیز با سلطه ایالات متحده بر این استانداردسازی روبهرو هستیم. علاوهبر استانداردهای «سخت» و تخصصی، استانداردهای «نرم» و فرهنگی هم با نفوذ ایالات متحده شکل میگیرند.
سلطه دلار آمریکا در نقاط مختلف جهان سلطه فرهنگی این کشور را نیز همراه خود گسترش داده است. ریشه این مسئله را میتوان در اثر کانتیلون و محبوبیت مشاغل در آمریکا جستوجو کرد.
موفقترین افرد هر کشوری به ایالات متحده مهاجرت میکنند و گاهی با مهاجرت معکوس به کشور خود بازمیگردند. این افراد که از سایر شهروندان کشور آمریکاییتر هستند، عمدتاً در کار و تحصیل خود به موفقیتهای بزرگی دست مییابند؛ ازاینرو، دیگران از آنان تقلید میکنند. بدینترتیب، فرهنگ و ارزشهای آمریکایی، خصوصاً ارزشهای دانشگاهها و شرکتها، به کشورهای دیگر صادر میشود.
علاوهبراین، پرهزینهترین فیلمها و محبوبترین موسیقیها و برنامههای تلویزیونی همگی یا از ایالات متحده سرچشمه میگیرند یا تأثیر زیادی از ایالات متحده میپذیرند. آمریکا بیشترین ذخایر پول بینالمللی را دراختیار دارد و میتواند به این صنایع فرهنگساز کمک مالی ارائه کند. بنابراین، درعمل هر کشوری از انگلیسی بهعنوان زبان دوم استفاده میکند و اکثر افراد در تجارت بینالمللی از رفتارها و استانداردهای آمریکایی پیروی میکنند.
گرایش به استبداد در سطح بینالمللی
همانطورکه مسئولیت چاپ پول باعث تمرکز قدرت و وابستگی در سطح ملی میشود و آتش گرایش به استبداد را تندتر میکند، امکان چاپ پول در سطح بینالمللی هم سبب افزایش چشمگیر تسلط سیاسی ایالات متحده بر سایر کشورها میشود. این مسئله را بهوضوح میتوانیم در جنگ اوکراین مشاهده کنیم. در این ماجرا، ایالات متحده توانست اکثر کشورهای متحد خود را با ارائه تسلیحات و پول وارد درگیری کند.
بااینهمه، این تمام ماجرا نیست؛ زیرا رفتارهای اجتماعی ناپسند در ایالات متحده بهسرعت در سایر نقاط جهان هم ناپسند و نپذیرفتنی میشود. ایالات متحده فرهنگ و رویه غالب را تعیین میکند. درواقع، در بسیاری از جلسههای مجمع جهانی اقتصاد که یکی از حامیان سیستم پولی فعلی است، سیاستگذاران بهمنظور تعیین دستورکار آینده و فرهنگ غالب سیاسی و اقتصادی جهان گرد هم میآیند.
بهعنوان مثال، محبوبیت فعلی انرژی پاک در جهان یا کاهش استفاده از انرژی هستهای در ۳۰ سال گذشته در بسیاری از مناطق دنیا، در فرهنگی ریشه دارد که آمریکا تعیین و سپس به مناطق دیگر جهان صادر میکند. همچنین، مسئله مبارزه با تبعیض نژادی ابتدا در ایالات متحده مطرح شد و سپس، در محافل بینالمللی رواج یافت. دیدگاه برتر و نخبهگرایانه را افرادی مطرح میکنند که کنترل پول را در دست دارند و تمام دنیا تابع آنها بوده است.
آسیبپذیری کشورهای جهان
اگرچه ایالات متحده بهواسطه قدرت پولی خود تا حدی به ایجاد صلح و ثبات کمک کرده است، این آرامش نسبی هم بیهزینه نیست. صلح فعلی تا حد زیادی به تجارت و مبادلههای بین شرکتهای بزرگی وابسته است که دولتها از آنها حمایت میکنند. همچنین، سازوکار ارز فیات و سلطه مالی متمرکز سبب شده است تا تولیدکننده انحصاری هر کالا نهایتاً یک یا دو شرکت بزرگ باشند.
بهعبارتدیگر، تعداد رقبا برای هر محصول بسیار اندک است. بدینترتیب، کاهش رقابت میتواند از قیمت محصولات و کالاها بکاهد و تورم را کمتر کند. بااینهمه، آنچه در ازای این مسئله میپردازیم، زنجیره تأمینی شکننده و آسیبپذیر است.
در زمان بحران کووید، نتایج آسیبپذیری اینچنینی در مشکلات شرکتهای تولیدی آشکار شد. همچنین در نمونهای دیگر، در سال ۲۰۱۲ پس از سانحهای که در یکی از شرکتهای سازنده قطعات خودرو در آلمان رخ داد، سازندگان خودرو تا مدتها دچار اختلال در تولید شدند.
این آسیبپذیری صرفاً به زنجیره تأمین مربوط نیست؛ بلکه در ابعاد اقتصاد جهان میتواند مشکلآفرین باشد. تجربه بحران بزرگ مالی سال ۲۰۰۸ در جهان این مسئله را به ما نشان داد. جرقه مشکلات سال ۲۰۰۸ زمانی رخ داد که عرضه اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن در آمریکا با شکست مواجه شد. این مسئله آغازگر آشفتگی اقتصادی بینالمللی در جهان بود.
فروپاشی اقتصاد بهدست ایالات متحده
اقتصاد جهانی بهقدری تحتتأثیر اقتصاد ایالات متحده قرار گرفته است که سقوط ارزش هر دارایی در این کشور میتواند دومینوی پیوستهای از ورشکستگی را در کل جهان راه بیندازد.
این فقط شرکتها نیستند که دراینبین متضرر میشوند؛ زیرا کشورها هم دچار ورشکستگی میشوند و این مسئله را در پدیدههایی همچون ابَرتورم نشان میدهند. فشار نظام پولی بینالمللی پیوسته روی کشورهایی بیشتر میشود که اقتصاد ضعیفتری دارند و اغلب دریافتکننده وام از سازمانهای کلان مالی هستند.
تمام کشورها کمکم به بردهای تبدیل میشوند که خدمتگزار صندوق بینالمللی پول یا بانک جهانی هستند و دیگر نمیتوانند برای خودشان تصمیم بگیرند. سرنوشت چنین کشورهایی چندان جالب نیست؛ زیرا آنها را معمولاً اقلیتی از صاحبان قدرت اداره میکنند که کنترل همهچیز را در دست دارند و برای باقیماندن در قدرت آزادی افراد را سلب میکنند.
کشورهای ضعیفتر فقط نامی از گذشته خود را یدک میکشند. حیات این کشورها که دیگر از هویت و قدرت تهی شدهاند، کاملاً وابسته به وامهای کلان مالی سازمانهایی است که از سیستم اقتصادی فعلی پشتیبانی میکنند.
بیت کوین این مشکل را رفع میکند
سلطه بینالمللی دلار فرصت درخشانی است که ایالات متحده از آن بهخوبی برای برتری بر تمام دنیا استفاده کرده است. نتیجه این امر جهانی ناعادلانه است که براساس سلسلهمراتب کانتیلون و معیارهای ایالات متحده طبقهبندی میشود.
بهترین سرمایه انسانی جذب ایالات متحده میشود و کشورهای تهیشده به بردگان مطیع سازمانهای بزرگ مالی تبدیل میشوند؛ درحالیکه پیوسته مجبورند منابع انسانی و ملی خود را از دست بدهند.
بیت کوین میتواند با هژمونی ناعادلانه دلار مبارزه کند. برخلاف ارز ذخیره جهانی دلار، بیت کوین کنترل مرکزی ندارد؛ بنابراین، بالاخره شرایط رقابت منصفانه و برابر خواهد شد. کشورهای ضعیفتر بهجای اینکه در کنترل اربابان قدرتمند خود باشند، احیا خواهند شد و فرصتی برای توسعه پیدا خواهند کرد.
بهجای اینکه ایالات متحده بهعنوان شخص ثالث نزاعهای بینالمللی را کنترل کند، کشورها خود اختلافاتشان را حل خواهند کرد. علاوهبراین، ازنظر فرهنگی بهجای تسلط فرهنگ آمریکایی، شاهد شکوفایی و رشد فرهنگهای متنوع خواهیم بود.
در این صورت، کشورها نیز میتوانند از سرمایه انسانی خود بهتر استفاده کنند؛ زیرا افراد دیگر مجبور نیستند برای استفاده حداکثری از استعدادشان به ایالات متحده مهاجرت کنند. بدینترتیب، بهجای اینکه قدرت در کشوری متمرکز باشد که میتواند برای بقیه جهان پول چاپ کند، کشورهایی موفقتر خواهند بود که بیشترین میزان آزادی را برای شهروندان خود مهیا کنند.
آینده بیت کوین و تورم دلار
بااینحال، راه زیادی تا برتری نویدبخش بیت کوین باقی مانده است و هنوز تلاشهای زیادی باید شود. دلار همچنان پشتوانه مالی کشورهای مختلف است؛ بهویژه کشورهایی که با اَبَرتورم دستوپنجه نرم میکنند. فعلاً راه طویلی تا هویداشدن تورم دلاری مانده است؛ زیرا برای افرادی که اَبَرتورم را تجربه میکنند، نرخ تورم سالانه ۷درصد دلار آمریکا بسیار ناچیز بهنظر میرسد.
تغییرات واقعی زمانی اتفاق میافتد که چاپ بیرویه دلار این ارز را هم دچار تورم شدید کند. متأسفانه این روند زمان بسیار زیادی طول خواهد کشید. بااینهمه، شاید در دنیایی با دو ارز ذخیره جهانی این اتفاق سریعتر رخ دهد.
برای مثال، اگر قدرتهای نوظهور دنیا همچون کشورهای بریکس (چین، روسیه، برزیل و هند) در یک جبهه و متحدان ایالات متحده در جبههای دیگر دنیا را دوقطبی کنند، ممکن است تورم دلار سریع مشاهده شود.
زمانیکه گذار از دلار اتفاق بیفتد، تغییرات خیلی سریع شکل میگیرند. ممکن است تا تورم دلار راه زیادی مانده باشد؛ اما پس از افتادن آن در سراشیبی سقوط، دیگر هیچ مانعی وجود ندارد؛ زیرا اعتماد دوباره به دلار بهدست نخواهد آمد.
تا آن زمان، وظیفه ما بهعنوان طرفداران بیتکوین آمادهشدن است. منظور از آمادهشدن صرفاً جمعآوری بیت کوین نیست. اگرچه این مسئله هم قطعاً ضروری است، ایجاد زیرساختهایی برای رسیدگی به موج عظیم تقاضای آینده، باید اولویت طرفداران بیت کوین باشد.
درپایان، فقط باید بگوییم که بیت کوین بخرید و زیرساختهای پذیرش گسترده آن را مهیا کنید؛ زیرا قطعاً آیندهای بهتر در راه است.
منبع: ارزدیجیتال
“فناوری هوشمند” رسانه تخصصی انقلاب صنعتی چهارم