پیشنهاد سردبیرکاربرد بلاک‌چینمقالات فناوری مالی

۵ نقد مهم به ریفای یا امور مالی احیاکننده (ReFi)

کانال تلگرام رسانه فناوری هوشمند
محمد حضرت پور

امور مالی احیاکننده (Regenerative Finance) یا صنعت ریفای (ReFi) با هدف متحد کردن تلاش‌ها و اقدامات در زمینه صیانتِ مبتنی بر بازار (Market-based Conservation) شکل گرفته است.

رمز ارزها و فناوری وب ۰.۳ (Web 3.0) قربانی انتقاد‌های افرادی می‌شوند که باور دارند این ابزار برای بازآفرینی اینترنت بیش از حد پیچیده هستند. آن‌ها دلیل می‌آورند که بلاک‌چین یک قدم به عقب است. می‌گویند این فناوری ساختارهای قدرت را تکرار و نابرابری‌های ساختاری را حفظ می‌کند. فراتر از آن، مدعیانِ وب ۰.۳ اغلب اوقات به دلیل اشتیاق بی‌حد خود به تجاری‌سازی انواع جدید دارایی‌های دیجیتال جدا مانده‌اند. این نگاه انتقادی را شاید بتوان یک واکنش فراتر از حد دانست. در این رویکرد، خشک و تر با هم می‌سوزند و به‌صورت غیرمنصفانه‌ای شخصیت مترقی و آرمانی فناوری دفترکل توزیع‌شده (بلاک‌چین) زیر سوال می‌رود.

این مقاله به توصیف و توضیح مواردی از جدیدترین نقدها به نوآوری‌های مبتنی بر وب ۰.۳ می‌پردازد. این چارچوب انتقادی در زمینۀ یک بحث نوظهور در باب امور مالی احیاکننده (Regenerative Finance) در راستای صیانت اکوسیستم شکل گرفته است. نقدهای زیادی به صنعت Refi وارد است.

در ادامه به بحث درباره ۵ نقد اصلی می‌پردازیم و پاسخ هر کدام را ارائه می‌دهیم. ابتدا به‌طور خلاصه اشاره‌ای به وهم‌آلود بودنِ مکانیزم ایجاد انگیزه برای پروژه‌های جبران کربن (Carbon Offset) در صنعت مالی احیاکننده و صیانت مبتنی بر بازار داریم. شدت انرژی (شدت کربن) در دنیای وب ۰.۳ و ارزهای غیرمتمرکز، ریسک‌های تجاری‌سازی طبیعت، استعمار رمز ارزی و محدودیت‌های انسان‌انگاری به‌ترتیب، عناوین بعدی نقدهای وارده هستند.

بیشتر بخوانیم: ۱۰ مورد از برترین نئوبانک‌های جهان

انتقادات مطرح شده به ریفای (ReFi)

امور مالی احیاکننده (Regenerative Finance) یا صنعت ریفای با هدف متحد کردن تلاش‌ها و اقدامات در زمینه صیانتِ مبتنی بر بازار (Market-based Conservation) و سایر روش‌های حفظ اکوسیستم شکل گرفته است. حوزه ریفای (ReFi) در فضای وب ۰.۳ کشش بالایی ایجاد کرده و می‌خواهد دنیای مالی را از طریق جمع‌آوری، تأیید و ارزیابی واقعیت مادی اساسی ما انسان‌ها، به دنیای ماده متصل کند.

مالی‌سازی (financialisation) به‌شکل درک‌شدۀ امروزی، مورد انتقاد بسیاری قرار می‌گیرد و این یکی از احساسات منفی به بازار ReFi است. زمانی که مالی‌سازی در مورد طبیعت صورت گیرد، این احساس به‌شدت قویست. دنیای طبیعی که اغلب مقدس و روحانی دیده شده، چیزی است که پول آن را به‌شکل غیرقابل بازگشت، تخریب و ضایع کرده است. تصور وجود برچسب قیمت روی درختان یا رودخانه‌هایی که شخصیت حقوقی دارند، احساس ناخوشایندی ایجاد می‌کند.

برای اینکه نقد Refi یا امور مالی احیاکننده را مفصل شرح دهیم، با دو ساختمان علمی سر و کار داریم: ۱-صیانت محیط‌زیستی مبتنی بر بازار، ۲-اقتصاد رمزارز. گرچه جامعۀ افرادی که فهم کاملی از هر دو زمینه دارند بسیار کوچک است، اما بسیاری از متفکران در حال هموار کردن مسیر برای یک بحث سازنده در تلاقی این دو زمینۀ علمی هستند.

بیشتر بخوانیم: ۱۰ شرکت فین‌تک با سریع‌ترین رشد در سال ۲۰۲۳

نقد اول: پروژه‌های کربن در حوزه مالی احیاکننده تنها برای یک صیانت خیالی انگیزه می‌دهند

پروژه‌های ابتدایی برجسته در حوزه ReFi (مثل KlimaDAO و Toucan) در حال سامان‌دهی به بازار جبران کربن (Carbon Offset) هستند و آن را از پروژه‌های جبران کربن ناکارا، ارزان و غیرقابل اطمینان پاک می‌کنند. آن‌ها در حجم وسیع خریداری می‌کنند تا قیمت را بالا ببرند و پروژه‌های ضعیف را خارج کنند.

در عوض، بسیاری تحلیل می‌کنند که این استراتژی در واقع پروژه‌های سبک‌بار و نامطمئن را تشویق می‌کند. ارزش بازاری بالا برای بازیگران نا‌بکار ایجاد انگیزه می‌کند تا جبران کربن ارزان و غیرقابل اطمینان تولید کنند. بنا به گزارش بلومبرگ گرین: تقاضای شدید و فزاینده برای جبران کربن ارزان از پروژه Verra که توسط پروژه توکان (Toucan) برانگیخته شد، دلایل جدید برای تولید جبرانِ کربن بی‌کیفیت به‌وجود آورد. مسئله این است که در حوزه ریفای، این پروژۀ وب ۰.۳ در واقع پروژه‌های بدی را تشویق می‌کند که هیچ‌گونه یک‌پارچگی محیط‌زیستی ندارند.

پاسخ به نقد:

با اینکه در این نقد حقایقی وجود دارد اما از یک نکته اساسی چشم‌پوشی کرده است. تأیید جبران کربن و اثبات درستی را باید در سطحی عمیق‌تر از تغییرات بازار در الگوهای معاملات و حرکت قیمت بررسی کرد. پروژه‌های کلیما و توکان تنها دو بازیگر در این بازار هستند. اقدامات مداوم آن‌ها برای توکنیزه کردن جبران کربن، فقط نشانه‌ای از تناقض‌ها و ناکارایی‌های موجود در بازار فعلی است. کار آن‌ها تسریع مکانیزم‌های درونی بازاری است که آن را از نهادهایی به ارث برده‌اند که نقشی در آن‌ها نداشتند.

پروژه‌هایی مثل توکان (Toucan) درحقیقت منافع قابل‌توجهی با خود به این بازارها آورده‌اند. آن‌ها بدنه‌های قانون‌گذاری و آژانس‌های نظارتی را بر آن می‌دارند تا ساختارهای موجود و روش‌های تأیید را زیر سؤال ببرند. با وجود این فتنه‌انگیزیِ فناوری وب ۰.۳ است که از خود می‌پرسند چگونه می‌توان بازارهای جبران کربن قابل اطمینان و قدرتمند بسازند.

مقاله بلومبرگ گرین نیز به همین نکته اشاره دارد و بیان می‌کند: «صدها شرکت و متخصص فعال در زمینه پایداری (Sustainability) فهمیده‌اند تلاش چندین‌سالۀ آن‌ها برای بهبود معاملات جبران کربن از بین می‌رود زیرا هنوز به اتفاق‌نظر برای تعریف یک پروژه باکیفیت نرسیده‌اند». به‌علاوه، مشکلات اصلی بازارهای جبران کربن مثل جمع‌پذیری (Additionality) یک فرصت مناسب برای نوآوران عرصۀ وب ۰.۳ در حوزه امور مالی احیاکننده یا ReFi است.

بیشتر بخوانیم: هوش مصنوعی و بیت‌کوین چگونه دنیا را تغییر می‌دهند؟

نقد دوم: فناوری وب ۰.۳ شدت انرژی بالایی دارد

یکی از مشکلات استفاده از فناوری بلاک‌چین و وب ۰.۳ در حوزه مالی احیاکننده، که کسی علاقه‌ای به یادآوری آن ندارد، شدت کربن یا شدت انرژی زیاد این فناوری است. بسیاری از پژوهشگران تاکنون بر این تأکید کرده‌اند که فرآیند رقابتی افزودن بلوک به یک زنجیرۀ اثبات کار (PoW) شدت کار محاسباتی زیادی دارد و نیازمند انرژی ورودی وسیعی است. با این‌حال، تخمین‌ها از هزینه کربن حقیقی استخراج رمز ارزها متفاوت است. برای درک مقیاس این مشکل، بهتر است بدانیم که ردپای کربن (Carbon Footprint) یک تراکنش اتریوم در دسامبر ۲۰۲۱ برابر با ۱۰۲ کیلوگرم CO2 بوده است که معادل با حدود ۲۲۶هزار تراکنش شبکه پرداخت ویزا یا ۱۷هزار ساعت ویدیو در شبکه یوتیوب است. به‌هرحال، شدت انرژی هرگز از زیر ذره‌بین قانون‌گذاران خارج نشده است؛ استخراج رمز ارز در کشور چین ممنوع شد؛ همچنین اتحادیه اروپا به‌تازگی تلاش‌هایی برای ممنوعیت استخراج رمز ارز انجام داده است.

پاسخ به نقد:

این مخارج سرسام‌آور انرژی ناشی از مکانیزم اجماع اثبات کار است. این الگوریتم پرمصرف، برای اعتبارسنجی تراکنش‌های بسیاری از رمز ارزها مثل بیت کوین مورد استفاده قرار گرفته است. شبکه‌هایی (مثل اتریوم) وجود دارند که با انتقال به یک روش اجماع جایگزین به‌نام اثبات سهام (PoS) به‌دنبال حل این مشکل برخاسته‌اند. با انتقال به مکانیزم اثبات سهام، شدت انرژی شبکه اتریوم در حدود ۹۹.۹ درصد کاهش خواهد یافت.

به علاوه، زمانی که از یک بلاک‌چین استفاده می‌شود، بسیاری از واسطه‌ها و مخارج کربن مربوط به آن‌ها حذف می‌شود که در این محاسبات لحاظ نشده‌اند. با این وجود، مقایسۀ هزینه واقعی کربن در یک تراکنش غیر بلاک‌چینی ناممکن است. زمانی که یک شخص برای گرفتن وام به یک بانک مراجعه می‌کند، هزینه واقعی کربن این وام برابر با مصرف انرژی ساختمان بانک به‌علاوۀ حمل و نقل وام‌گیرنده و کارمند باجه بانک و بسیاری هزینه‌های دیگر است. بلاک‌چین از یک منظر، می‌تواند هزینه‌های محیط‌زیستیِ پنهان در تراکنش‌های مالی سنتی را آشکار ‌کند. با اینکه معضل شدت انرژی الگوریتم اثبات کار نیاز به اقدام فوری دارد، اما اشتباه بزرگیست که پتانسیل فراوان بلاک‌چین را تنها به‌دلیل مخارج انرژی و محیط‌زیستی یک الگوریتم اجماع فراموش کنیم.

تعهد سازنده به نقد یک قدم ضروری در تنظیم چارچوب‌های جدید و اقدام برای نوآوری‌های رمزارزی مهم در حوزه امور مالی احیاکننده است. به عنوان مثال، مجمع محیط‌زیست پروژه سلو (Celo) و بنیاد سلو با همراهی مجمع کربن پروژه Flow به‌تازگی یک نامه سرگشاده خطاب به اداره سیاست‌گذاری علم و فناوری ایالات متحده نوشته‌اند که در واکنش به درخواست این اداره برای اطلاعات بیشتر در مورد ردپای محیط‌زیستی دارایی‌های دیجیتال انجام شد. این پاسخ نه‌تنها به موضوع شدت انرژی بلکه به‌طور خلاصه به تبیین دلالت‌های مثبت وب ۰.۳ بر افزایش شفافیت و مقیاس بازارهای کربن داوطلبانه و مشارکت در اقدامات حذف تغییرات اقلیمی (Climate Change) پرداخت.

بیشتر بخوانیم: چگونه بلاک‌چین برنامه‌های فین‌تک را متحول می‌کند؟

نقد سوم: ریسک‌های تجاری‌سازی طبیعت

برای بسیاری، طبیعت در ذات خود ارزشمند است و برای حفظ و بقای خود نیازی به وصل شدن به ارزش مالی ندارد. همچنین، طبیعت نباید تا سطح خدمات صِرف به جامعه بشری تنزل یابد. در حوزه امور مالی احیاکننده و صیانت محیط‌زیستیِ مبتنی بر بازار، تعریف موفقیت با انباشت سرمایه آلوده شده درحالی‌که باید بر اساس محافظت و توسعه طبیعت انسان و غیرانسان تعریف شود. افزودن تنوع بیولوژیک و اجرای راه‌کارهای اثربخشِ مبتنی بر طبیعت با این تعریف هم‌خوانی ندارد.

برنامه‌های صیانت اکوسیستم، مثل برنامه REDD+ سازمان ملل (کاهش آلاینده‌های ناشی از جنگل‌زدایی و تخریب جنگل) در اصل درختان و جنگل‌ها را به‌عنوان سرمایه طبیعی، تجاری‌سازی می‌کنند. این کار برخلاف هستی‌شناسی فرهنگی و روحانی بومیان مناطق مختلف است و عواقب جدی در دنیای واقع دارد. در موقعیت‌های مختلف، بومیان با هدف ایجاد فضا برای پروژه‌های صیانت مبتنی بر بازار، جابه‌جا می‌شوند. برای مثال، کشاورزان زیمباوه و گله‌هایشان کوچ کردند تا ذخایر طبیعی به مرور زمان جای مراتع و چراگاه‌ را بگیرند. همچنین می‌توان به بومیان کلمبیایی منطقه استخراج ذغال‌سنگ سزار اشاره کرد که از آلاینده‌های فزاینده و نابرابری اقتصادی ناشی از سیاست‌های نابسامان دولت در زمینۀ مالیات کربن، به‌شدت رنج می‌برند.

پاسخ به نقد:

استخراج بی‌ملاحظه از منابع طبیعی و روش‌های استعمارگونه بهره‌برداری همچنان در حال وقوع است و به رویۀ معمول کسب‌وکار (Business as Usual) تبدیل شده است. در طول پنجاه سال گذشته، شرکت‌های امریکایی به‌تنهایی بیش از ۵۰درصد از مصرف ملی نفت را از جنگل‌های بارانی آمازون استخراج کرده‌اند و چیزی جز تخریب، بیماری و آلودگی به‌جا نگذاشته‌اند. درست است که برنامه‌های صیانت که تنها با هدف سود انجام می‌شوند به جوامع محلی آسیب می‌زنند، اما همۀ آن‌ها شبیه به هم نیستند. برای مثال پروژه Kolektivo و بسیاری دیگر از پروژه‌های حوزه ReFi در حال همکاری با جوامع محلی هستند و ضد آن‌ها عمل نمی‌کنند. امثال این پروژه، عرصه‌های تازه‌ای را برای طراحی مشارکت‌پذیر فراهم کرده‌اند.

نگرانی‌های بنیادی‌تری دربارۀ تجاری‌سازی طبیعت وجود دارد. تصمیمات صفر و یک بین مالی‌سازی دنیای طبیعی و عدم انجام آن، پیچیده‌تر از آنچه است که تصور می‌کنیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم، جنگل‌ها، رودخانه‌ها و حیوانات تاکنون در دام سیستم سرمایه‌داری فراگیر جهانی گرفتار شده‌اند. اینکه کدام حیوانات و در چه جایی می‌توانند زندگی کنند و آزادانه رفتار کنند یا اینکه کدام جنگل‌ها می‌توانند به‌جای کتابخانه‌ها و سایر محصولات شرکت IKEA تبدیل به پارک ملی شوند، به تصمیم‌گیری بشر و نهادهایش در مورد تخصیص زمین و منابع بستگی دارد. اما این تصمیم‌ها بر اساس محاسبه سود اتخاذ می‌شوند.

بدون تأمین مالی، نهادها نمی‌توانند باقی بمانند و به اهداف خود دست یابند. ایجاد امکان شرکت کردن دنیای طبیعی در جوامع بشری، به موجودیت‌های غیربشری اجازه می‌دهد عاملیت اقتصادی بیشتری داشته و مالک واقعی ارزش تولید‌شده توسط خود باشند.

بیشتر بخوانیم: حقایق ابتدایی در مورد بلاک‌چین و ارزهای دیجیتال که سرمایه‌گذاران باید بدانند

نقد چهارم: استعمار رمزارزی

در سال ۲۰۲۰ میلادی، پیتر هاوسُن (Peter Howson) مقاله‌ای با عنوان ثقیل «استعمار رمزارزی (Crypto-Colonialism)» منتشر کرد. هاوسُن عقیده دارد که دنیای وب ۰.۳ در فاصله‌ای دور از وعده‌های خود برای تسهیل پیشرفت از طریق تجهیز فنی و فرهنگی قرار دارد. بنا بر استدلال وی، این فناوری تنها وابستگی به مسیر (Path Dependency) استعمار موجود را ماندگارتر می‌کند و حتی گاهی اهمیت ویژه‌ای به آن می‌دهد. در نظر این پژوهشگر، بلاک‌چین می‌تواند از سه طریق استعمار رمزارزی را معنا کند:

  1. در حکایت‌های همیشگی تصرف سبز (Green Grabbing) نقش‌آفرینی کند که در آن‌ها حق مطالبۀ منابع از سوی محلی‌ها و بومیان دچار انحلال می‌شود.
  2. فناوری بلاک‌چین می‌تواند در واقع تجارت شمال– جنوب و نابرابری‌های سرمایه‌گذاری را ماندگارتر کند.
  3. یک عدم تقارن قدرت از طریق استعمار داده و سرمایه‌داری نظارت ایجاد می‌کند.

هاوسُن همچنین به مرور فضاهایی پرداخته که استعمار رمز ارزی خود را در آن‌ها نشان می‌دهد. به عبارت دیگر، گرچه این اصلاحات فنی – محیط‌زیستی توزیع‌شده هستند، اما بدون مکان (Placeless) نیستند. اینکه مردم چگونه از فناوری بلاک‌چین اثر می‌پذیرند، چگونه از آن استفاده می‌کنند و چگونه به آن شکل می‌دهند، همگی به ابعاد و ویژگی‌های جغرافیایی وابسته هستند.

پاسخ به نقد:

بیانات سرپوشیده‌ای که بلاک‌چین را به‌صورت ذاتی و غیرقابل اجتناب استعمار می‌نامند، به همان اندازه گمراه‌کننده هستند که راه‌حل‌گرایی فنی (Technological Solutionism) اشتباه است. این رویکرد همان ایدۀ «وجود راه‌حل‌های تکنولوژیک برای تمام مسائل اجتماعی» است. چالش اصلی در فهم پیچیدگی‌های سیستم در پس ترمیم محیط‌زیستی، تأمین مالی پروژه‌های حفظ و صیانت و پیوندشان با تکنولوژی‌های درگیر با آن‌ها قرار دارد. متأسفانه، تصرف سبز به یک رویه استاندارد در پروژه‌های صیانت مبتنی بر بازار فعلی تبدیل شده است.

برخی از پروژه‌های وب ۰.۳ در حوزه ReFi مانند سایر فناوری‌های نهادی در حال به چالش کشیدن این ایده هستند که جنگل‌های دوردست فقط زمین‌هایی بلاصاحب هستند که می‌توانند با تغییر کاربری به تأمین نیازهای سرمایه‌گذاران بازار و بهینه‌سازی سود اختصاص یابند. برای مثال، پروژه‌های مالی احیاکننده را در شبکه Regen که مبتنی بر دانش و با مرکزیت جامعه هستند، در نظر بگیرید. زمین و حکم‌رانی مبتنی بر جامعه بخش جدایی‌ناپذیر چارچوب آن‌ها هستند.

در این راستا، همان‌طور که در گزارش سال ۲۰۲۱ اشاره شده، بنیاد Regen به‌صورت فعالانه از تعدادی سازمان خودمختار غیرمتمرکز (DAO) حمایت می‌کند که هرکدام برای حمایت از محافظان، همراهان و سفیران مستقر در زیست‌منطقه‌های مختلف توسعه یافته‌اند. آن‌ها تنوع گسترده‌ای از جوامع مبتنی بر زمین را در خود جای داده‌اند.

شاید جالب‌ترین ادعای هاوسُن همان بی‌مکانیِ درک‌شده و نسبت داده‌شده به بلاک‌چین باشد. فقط به این دلیل که یک فناوری، غیرمتمرکز و توزیع‌شده است و در ضمن خودکارسازی تصمیم‌گیری سطح بالا را ممکن می‌سازد، به این معنا نیست که عملیات آن‌ها در موقعیت‌های جغرافیایی خاص آشکار نمی‌شود. برای مثال، مصرف انرژی بی‌حد و حصر استخراج رمز ارز، محلی می‌شود و از نوسانات قیمت برق پیروی می‌کند.

سرمایه طبیعی از واقعیت مادی خود مجزا نیست و این دو به‌صورت دو‌طرفه بر هم اثرگذارند. دانستن و بسط دادن روابط پیچیده بین طبیعت، جوامع محلی و جریان سرمایه یک قدم مفید در ساخت یک طرح اولیه غیراستعمارگرایانه برای صیانت از اکوسیستم مبتنی بر بازار است.

بیشتر بخوانیم: پیشرفت‌های بلاک چین به نوآوری‌های بیشتر در CBDCها منجر می‌شود

نقد پنجم: محدودیت‌های انسان‌انگاری

انسان‌انگاری دنیای غیربشری در بین پروژه‌های Refi به‌صورت مکرر رخ می‌دهد؛ چه توکنیزه کردن آن‌ها باشد و یا ربط دادن آن‌ها به حقوق بشر. با انجام این کار، بسیاری انسان‌انگاری (Anthropomorphism) را تهدیدی برای تولید دانش عینی (برونی) می‌دانند.

انسان‌انگاری جایی در دانش عینی ندارد چون نوعی از منتالیسم (ذهن‌گرایی) است. ذهن‌گرایی یک چارچوب تئوری است که طبق آن تمام پدیده‌های فیزیکی و روان‌شناختی در نهایت فقط بر اساس ذهن خلاق و تحلیلی قابل توضیح هستند؛ برای همین پاسخ‌گوی مطالعات عینی نیستند.

برچسب زدن به رفتار حیوانات با استفاده از عبارت‌های معمول روان‌شناسی عامیانه، در کل کمکی به کسب فهم عمیق از فرآیندهای مادی واقعی (صرف‌نظر از ادراک انسان) نمی‌کند. این بیشتر نمونه‌ای است از سفسطه نام‌گذاری (Naming Fallacy) یا همان باور به اینکه نام‌گذاری یک پدیده می‌تواند آن را توضیح دهد. این موضوع برای گیاهان و درختان نیز صادق است. پروژه‌های ReFi در رابطه با آن‌ها، انسان‌انگاری می‌کنند. برای مثال، طرح طبیعت خودمختار (Sovereign Nature Initiative) عبارت خودمختار را به طبیعت مربوط دانسته است. عقیده به اینکه یک قدرت فراطبیعی وجود دارد که جهان مادی را شکل می‌دهد و به آن روح می‌بخشد، نئو انیمیسم (Neo-animism) نام دارد و می‌توان آن را به‌عنوان یکی از واقعیت‌های علمی فسادپذیر در محافظت از محیط‌زیست و حوزه مالی احیاکننده شناخت.

فلورنس بورگات (Florence Burgat) تأکید می‌کند که گیاهان به‌کلی با آن چیزی که تفکر انسان‌انگارانه دربارۀ آن‌ها می‌پندارد، متفاوتند. از منظر نگاه علمی وی، گیاهان و درختان به‌هیچ‌وجه دارای آگاهی نیستند و از این‌رو ظرفیت اندیشه و تصمیم‌گیری ندارند. اگر یک فرد را موجودیتی بدانیم که تقسیم آن موجب نابودی اوست، گیاهان را نمی‌توان افراد دانست. از نظر فلورنس بوگارت، به آن‌ها نباید کیفیت‌ها و ارزش‌هایی را نسبت داد که دارای آن نیستند. این فیلسوف باور دارد که تمایلات انسان‌انگارانۀ طرفداران «روح درختان» کاری جز از بین بردن عینیت تخریب آن‌ها انجام نمی‌دهند.

پاسخ به نقد:

برخی از شکل‌های انسان‌انگاری برای مطالعات علمی مفید بوده و می‌توانند ابزاری قوی برای صیانت اکوسیستم باشند زیرا احساس هم‌دلی با غیر بشر ایجاد می‌کنند. چندین اندیشمند برجسته توصیه کرده‌اند که گرچه این شکل ضعیفی از علم است که اعضای گونه‌های مختلف را مانند خود بدانیم، اما انواعی از انسان‌انگاری نیز می‌توانند سازنده و سودمند باشند. عقیده مشترک آن‌ها این است که قرار دادن خود در موقعیت گونه‌های مختلف می‌تواند منجر به تولید فرضیه‌های مفید برای مطالعات علمی شود. هم‌دلی بین گونه‌ها (Trans-species Empathy) می‌تواند علمی باشد زیرا پرسش‌های جدید را برای تحقیق و آزمایش برمی‌انگیزد.

اما مهم‌تر از همه، انسان‌انگاری منافع اجتماعی زیادی به‌همراه دارد زیرا انسان را به طبیعت نزدیک می‌کند و انگیزه و توان محافظت از آن را به ما می‌دهد؛ چیزهایی که در تجربه جمعی بحران تغییرات اقلیمی و از دست دادن تنوع زیستی به‌شدت به وجود آن‌ها نیاز داریم.

جمع‌بندی

با وجود چالش‌های فراوان، ضروری است که تجربۀ امور مالی احیاکننده (Regenerative Finance) یا به‌طور خلاصه ریفای (ReFi) ادامه یابد. امروزه، اکوسیستم ریفای یک مجموعه فوق‌العاده متنوع از پروژه‌ها، پروتکل‌ها، متخصصان، اقتصاددانان و برنامه‌نویسان است. ساختن پل‌هایی بین نقدها به این اکوسیستم و دفاعیه‌های آنان می‌تواند بنیان‌های اکوسیستم را تقویت کند و آن را به افق‌های آرمانی نزدیک‌تر کند.

روح آرمان‌شهر و خوش‌بینی را باید پروراند و تقویت کرد، نه اینکه به دلیل برخی محدودیت‌ها سرکوب شود. در کوتاه‌مدت، می‌توانیم انتظار داشته باشیم که اکوسیستم Refi همچنان در تغییر قیمت جبران کربن (Carbon Offset) تأثیرگذار بماند و در ساختارهای کنونی بازار دخالت کند. در میان‌مدت و بلندمدت، امید داریم که شاهد پروژه‌های رادیکال باشیم؛ پروژه‌هایی که واقعیت‌های محلی را در خود دخالت می‌دهند و انواع جدیدی از سرمایه طبیعی یا دارایی‌های مالی احیاکننده می‌سازند که حد را فراتر از بازار کربن و رویه‌های صیانت خیالی می‌گذارد. پروژه‌های ReFi روزی بازارهای مبتنی بر طبیعت دسترس‌پذیر، آزاد و شفاف فراهم می‌کنند که به‌شدت به آن‌ها نیازمندیم.

منبع: ایران کوین

کانال تلگرام رسانه فناوری هوشمند

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا